انزوا


انزوا

از سفیدی آسمان تا سیاهی قبر از سفیدی امید تا سیاهی نا امیدی از جنون عشق تا نفرت معشوق و خستگی از تمام سیاهی و سفیدی و فرار از خویش تا جاده ای که تنهایی آن را غالب شده و خواهان جدایی از انسان ها تا...

از سفیدی آسمان تا سیاهی قبر

از سفیدی امید تا سیاهی نا امیدی

از جنون عشق تا نفرت معشوق

و خستگی از تمام سیاهی و سفیدی

و فرار از خویش

تا جاده ای که تنهایی آن را غالب شده

و خواهان جدایی از انسان ها

تا جایی که نه اثری از خود و نه کس دیگر

در دوستی زخم و در تنهایی آرامش

در سکوت مست و در شلوغی دیوانه ام

نه کسی من را درک می‌کند

نه من کسی را

و در بر می‌گیرم سکوت تنهایی را

و دور می‌شوم از دنیای تئاتری

که بازیگرانش خوب با چهره بازی می‌کنند

و زیر ماسک درونشان را نهان کردند.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


هیچگاه موز و تخم مرغ را باهم نخورید