حالا دارمت
حالا دارَمت در ورق های نامرئی خاطرات به تماشا گذاشتمت تصویرِ بی چهره ی من با تکه های مجهول باز می چسبانمت در تمامِ دنیاها دیدمت هر بار در دستان تو ماشه ی بی تفاوتی یک اُمیدِ کال هم تا همیشه...
حالا دارَمت
در ورق های نامرئی خاطرات
به تماشا گذاشتمت
تصویرِ بی چهره ی من
با تکه های مجهول
باز می چسبانمت
در تمامِ دنیاها دیدمت
هر بار در دستان تو
ماشه ی بی تفاوتی
یک اُمیدِ کال هم
تا همیشه در شریانِ من
در ورق های نامرئی خاطرات
به تماشا گذاشتمت
تصویرِ بی چهره ی من
با تکه های مجهول
باز می چسبانمت
در تمامِ دنیاها دیدمت
هر بار در دستان تو
ماشه ی بی تفاوتی
یک اُمیدِ کال هم
تا همیشه در شریانِ من