قهر و آشتی


قهر و آشتی

تو میری و می دونم این دلخوشی نمی مونه بعد تو این دور و بر برای خودت جمع کردی بری برای خدا خاطراتو نبر . تو میری و می دونم اونجا دلت از این زندگی مثل من دلخوره می دونم یه جاهایی تو زندگی آدم کم...

تو میری و می دونم این دلخوشی
نمی مونه بعد تو این دور و بر
برای خودت جمع کردی بری
برای خدا خاطراتو نبر
.
تو میری و می دونم اونجا دلت
از این زندگی مثل من دلخوره
می دونم یه جاهایی تو زندگی
آدم کم میاره، آدم می بره
.
تو میری و با این که قهریم هنوز
ببین از نبود تو حالم بده
من از روز اول که رفتی گلم
دلم واسه خندیدنات لک زده
.
کنارت پر از حس آرامشم
بدون تو بدجور سردرگمم
بدون تو شعری بلد نیستم
پر از حرف پشت سر مردمم
.
تو پروین من باش و من شهریار
بذار از نگاه تو لبریز شم
تکدی گری جرمه اما بذار
گدای تو در شهر تبریز شم
.
چه می دونی با چی برات ساختم
یه دنیای آبی تو بی رنگیا
ببین،، قهر کن با من اما نرو
بمون،، عشق من باش و کوتا بیا
.
ناصر یوسف نژاد

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ژست های منشوری و نشستن ناجور شیرین بازیگر نون خ در مکان عمومی !