مرگ در لحظه ی دیدار
من میان شعرهای تو مانده دلم لابه لای مرزهای من وَ ما و هنوز در خیال تو مانده حسرتی که نبود بین ما و من و شب و تو و هر روز میرسد به ماه ها ی قبل از ما... خاطراتی که از تو لبریز است چهارفصل زندگی به...
من میان شعرهای تو مانده دلم
لابه لای مرزهای من وَ ما و هنوز
در خیال تو مانده حسرتی که نبود
بین ما و من و شب و تو و هر روز
میرسد به ماه ها ی قبل از ما ...
خاطراتی که از تو لبریز است
چهارفصل زندگی به دیده ی من
همتراز فصل زرد پاییز است
چشمهایت هنوز یادم هست
رنگی هیچ فصلی نبود انگار
کهکشانی میان چشمت بود
شاعری مُرد لحظه ی دیدار
لابه لای مرزهای من وَ ما و هنوز
در خیال تو مانده حسرتی که نبود
بین ما و من و شب و تو و هر روز
میرسد به ماه ها ی قبل از ما ...
خاطراتی که از تو لبریز است
چهارفصل زندگی به دیده ی من
همتراز فصل زرد پاییز است
چشمهایت هنوز یادم هست
رنگی هیچ فصلی نبود انگار
کهکشانی میان چشمت بود
شاعری مُرد لحظه ی دیدار