تفاهم


تفاهم

خواب دیدم که به خواب افتاد روزی خورشید روی خورشید تو آنروز جهانی بخشید دل به دریا زده گفتم که مرا کن تو قبول چشمک آری تو هم به دقیقه نکشید تا که لبخند بر آن غنچه لبهای تو رفت همزمان غنچه ای بر بوته ز...

خواب دیدم که به خواب افتاد روزی خورشید
روی خورشید تو آنروز جهانی بخشید

دل به دریا زده گفتم که مرا کن تو قبول
چشمک آری تو هم به دقیقه نکشید

تا که لبخند بر آن غنچه لبهای تو رفت
همزمان غنچه ای بر بوته ز شادی خندید

ماه از غرّه بیافتاد به بدر کامل
چون که این همدلی را بین من و تو فهمید

آرزو کرد که در زندگی خوشبخت شویم
هر که در شهر همیشه من و تو با هم دید

من که کارم همه در میکده ها مستی بود
طعم مستی که فقط از لب لعل تو چشید

داد فرهاد مرا تیشه که در سینه کوه
پای شیرین بِکنَم نقش تو همچون خورشید

قصه عشق مرا چون که به مجنون گفتند
آن تَفِ عشق مرا با دم خود باز دمید

نام این گل که در این باغچه دارم عشق است
پای آن بوته گل، اشک من از شوق چکید

قصه لیلی و مجنون همه بگذاشته اند
داستان من و تو آنطرف آب رسید

رخصتم هست بگویم که در این عصر سیاه
(هیچکس مثل من و تو به تفاهم نرسید)

منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نامه به دوست صمیمی ؛ 7 نمونه متن نامه به دوست ،جدید و محبت آمیز