آتش عشق


آتش عشق

آتش عشق عشق منم که سوخته ام بال و پری که دوخته ام گفت نگاه داریم من به دل آموخته ام یار تو ای نگار من خفته به می گسار من لغو مکن تو باده را باده خورم که سوخته ام سر جهان درون می آتش عشق فدای می آتش...

آتش عشق
عشق منم که سوخته ام بال و پری که دوخته ام
گفت نگاه داریم من به دل آموخته ام

یار تو ای نگار من خفته به می گسار من
لغو مکن تو باده را باده خورم که سوخته ام

سر جهان درون می آتش عشق فدای می
آتش عشق فغان زند آتشی که ساخته ام

می نخورید ای مفلسان باد دهید به ناکسان
باده ناکسان توای سر منی که باخته ام

شمس به باده گفت هو سر خود از ساقی بجو
آتش درون لانه سفت گفتن من که داشته ام

یار که می‌پرستی ام تمام من که هستی ام
باده بده ای حبیب خیره سری که باده ام

شیخ نشست و جام گرفت باده بداد و کام گرفت
باده نده ای رفیق باده من جهانی ام

هست مکن که هستی ام سوخته ام به مستی ام
مست هوای و من که ام مست تر از تو که نه ام

یک قدمت باده زنم در قدمت باده ده ام
باده مخور متقی باد ز شرم ساری ام

من نه بتم نه بت پرست سنگ تو ای آنچه که است
سنگ شکن بت شکن سنگ دلم روانی ام

بگفت به دریای حزین بیش نشایدت غمین
غم برود بیش از این ای غم جان فسازی ام

توبه که کردام به تو مست شدم به کوی تو
مست در این بت کده ها ساقی خوش لسانی ام
سیاوش دریابار سی ام فروردین 493

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تغییر عروسکی الیزابت داعشی پایتخت / نیلوفر رجایی فر چه بود و چه شد ! + عکس ها