سرنوشت


سرنوشت

سر گردان سرگشته در تاریکی شهر در تلاطم بی امان دهر اگر؟ اگر؟ با هزاران اگرهای دگر می ریزد از شکاف در از هر روزنی پی نوشت رونوشت سرنوشت تا پر شود جعبه سیاه شب لبریز شود، بریزد برون نصیب...

سر گردان
سرگشته در تاریکی شهر
در تلاطم بی امان دهر
اگر؟
اگر؟
با هزاران اگرهای دگر

می ریزد از شکاف در
از هر روزنی
پی نوشت
رونوشت
سرنوشت
تا پر شود جعبه سیاه شب
لبریز شود،
بریزد برون
نصیب این و آن شود

که می نویسد سرنوشت؟
هست در کار دستی دگر؟
آنچه داریم اسب است و لگام اسب
می دود به هر سو
با چشم بند
بهر کار و کسب

بخت همچو تیری
که از کمان رها شود
می آید
و تیر خور؟
گویند از بخت بد
گل به دست
به کسی دل بسته
در انتظار نشسته بود
تیر به هدف نانوشته خورد
گلی بود که برای پرپر شدن
زاده ، شکفته بود.

بلند کن پای راست از اختیار
بماند پای چپ در جبر استوار

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ساناز جلیلی کیست؛ چرا در ترکیه خودکشی کرد