آدرینا


آدرینا

شکِ مسیح بر صلیب ، خدایِ ناپیدا کجاست در رقصِ شالیْ گیسویت ، در بارشِ باران به رقص ای حسرتِ شیطانِ شعر ، قلبِ مرا نفرین کن عصیانگری ویرانه از زخمِ نگاهت مستِ رقص در این درامِ ماه و تو قبله در آتش...

شکِ مسیح بر صلیب ، خدایِ ناپیدا کجاست
در رقصِ شالیْ گیسویت ، در بارشِ باران به رقص
ای حسرتِ شیطانِ شعر ، قلبِ مرا نفرین کن
عصیانگری ویرانه از زخمِ نگاهت مستِ رقص
در این درامِ ماه و تو قبله در آتش ها بسوخت
آیهْ رها بی پرده تر از تو سرود مرگِ سکوت
شاید که یادت بگذرد سوسویِ زیبایی به شب
به من ببخش تاریکیِ دردی که از تو میسرود
به من آسیب بزن زیبا هرس کن روح و ایمانم
مروح کن از این سکرِ تنت لبهای بی جانم
تماشای تو و رقصِ تلالو نور گیسویت
مشوشْ رنگِ شیدایی به بومِ شعله یِ جانم
تو آدرینایِ آتشگاه ، غزلْ محکوم به زیبایی
رزِ وحشیِ شهرِ ماه ، لبت نفرینِ زیبایی
به مِهرِ داغِ چشمانت شکست مِهرابه ی رازم
چو شعله آتشین خویی به رقص در شطحِ زیبایی
به نورِ زندگی از این شکسته پنجره بگذر
که این خانه تاریک است ، طلوع کن وحیِ زیبایی
تو شاهانه پایانی برای شعرِ تب دارم
گناهِ نامِ تو بر لب ، منم مستْ از تو زیبایی




چه می خواهی