من یزید عشق


من یزید عشق

من یزید عشق بی تو هرگز دل نخواهم داد ننگ و نام را سر نخواهم کرد بی تو دولت ایام را کعبه آمال خود را از دو چشمت یافتم غمزه ای کن تا ببندی بر تنم احرام را رخ نما از راز و رمز نام لیلی گوشه ای تشنه...

من یزید عشق
بی تو هرگز دل نخواهم داد ننگ و نام را
سر نخواهم کرد بی تو دولت ایام را

کعبه آمال خود را از دو چشمت یافتم
غمزه ای کن تا ببندی بر تنم احرام را

رخ نما از راز و رمز نام لیلی گوشه ای
تشنه تر کن خاطر مجنون ناآرام را

حکمتی از من یزید عشق و مافیها بگو
تا بسوزانی به شوقت خلوت بسطام را

هرکه از دردی کشان دلبر دردانه نیست
گو به نزد ما نگوید بعد از این پیغام را

کاش می شد روزگاری در کنارت طی کنم
تا بریزم زیر پایت فرش صبح و شام را

لا به لای فتنه های تو گرفتارت شوم
هر دم از شهد شکرخندت بگیرم جام را

کفتر جلد تو هستم شوق پروازی بده
تا بگیرم از نگاهت گوشه ای از بام را






فرشته ی نجات