سَر و سامان


سَر و سامان

مِنت افزوده‌ غزل های مرا گوش کنید شرحِ حالاتِ لِسانم دلِ جان نوش کنید قصه از غصه نگفتم که دل انگیز شوید آنچه بود بی سَروسامانی فراموش کنید سِر نگهداشتن این قصه ی پنهانی چرا حاملِ وصل وصالم هوسِ دوش...



مِنت افزوده‌ غزل های مرا گوش کنید
شرحِ حالاتِ لِسانم دلِ جان نوش کنید
قصه از غصه نگفتم که دل انگیز شوید
آنچه بود بی سَروسامانی فراموش کنید
سِر نگهداشتن این قصه ی پنهانی چرا
حاملِ وصل وصالم هوسِ دوش کنید
گفتگوی من و یارم چه شورانگیز است
عِطر گلهای بهشتی که توان هوش کنید
عهدِ دل با گل من کن که شوم قربانت
رقصِ لاهوتی و رختهای زَرین پوش کنید
محوِ عشقبازی عشاق که فِکندید نظری
وانگهی لطفِ کرانش شِکرین نوش کنید
شهرِ ما عاشق دل داده فراوان دارد
عابدِ غافل جانان را چه مهرنوش کنید
چاره ای نیست و ندارم نظری بابِ دگر
همرَه آئید که بگویم مَهی مَهنوش کنید
هر گلی را نسزد بوئی مشام آرایی
ظلم باشد که مُسببها را مخدوش کنید
روزگاری همگی ساکن باغی بودیم
باغبان باغِ بقا داده ، بقا کوش کنید
سَر و سامانی طلب کردی که سامان برسی
سرفرود آری سرافرازی دِگر جوش کنید
حافظ از سَرورِ کائنها علی این آموخت
مُهرِ عبدِ صمدی توشه ای بر دوش کنید



19 اردیبهشت 1403
طبیب حافظ کریمی( لسان الحال )






میلاد رضا