آرزو


آرزو

بیا یک عمر شور و شادمانی کارمان باشد کریم کـــارساز مهـــــربانی یـــارمان باشد گل جانت بیاور تا ببویم عطر خوشبویش همیشه از سرِ مستی فقط اخبارمان باشد از آن روزی که دیدم روی ماهت را...

بیا یک عمر شور و شادمانی کارمان باشد
کریم کـــارساز مهـــــربانی یـــارمان باشد

گل جانت بیاور تا ببویم عطر خوشبویش
همیشه از سرِ مستی فقط اخبارمان باشد

از آن روزی که دیدم روی ماهت را پریشانم
دوباره کی می آیی رونقِ بازارمان باشد

برای دیدنت لحظه شماری می کنم جانم
چه زیبا می شود آن لحظه ی دیدارمان باشد

نمی دانم گناهم چیست در این عالمِ هستی
چرا باید همیشه خار در گلزارمان باشد

بیا تا ساز دل را کوک رقصیدن نماییم و
نه قفلی بر در و نه دور ما... دیوارمان باشد

شقایق سینه چاک و یاس رقصان با نسیم مهر
تمام سینهٔ صحرا گلِ بی خارمان باشد

برایت مهروزی ها کنم با شعر چشمانت
نوای بلبلِ مست و صدای تارمان باشد

بیا روح و روانم نازنینم راحتِ جانم
که دائم عشقبازی شیوهٔ رفتارمان باشد

غزلهایم عشق می پاشد، قلم بر لوح رقصان است
و این بزم پر از شادی سوژهٔ اشعارمان باشد

میان کوچه های باغ رویا عشق می پاشم
و از ایزد مدد گیرم که شادی کارمان باشد


پ.ن:

سپاسمند مهر حضور و نظر نیکتان هستم



رخ چون مهت