شهید عشق


شهید عشق

آن شامگه که در «طلب» آمد سحر نداشت تا صبح گریه کرد زمان بیشتر نداشت در راه «عشق» پا و سر از هم نمی شناخت دل را سپرده بود ز جان هم خبر نداشت با کاروان «معرفت» آمد مقیم گشت دیگر به شهر خویش خیالشاعر:محمد حسین بهاری

آن شامگه که در «طلب» آمد سحر نداشت
تا صبح گریه کرد زمان بیشتر نداشت

در راه «عشق» پا و سر از هم نمی شناخت
دل را سپرده بود ز جان هم خبر نداشت

با کاروان «معرفت» آمد مقیم گشت
دیگر به شهر خویش خیال سفر نداشت

مست از شراب وصل شد و «بی نیاز» شد
خشکیده کام بود و به دریا نظر نداشت

مفهوم عاشق و معشوق و عشق بود
«توحید» او نیاز به شق القمر نداشت

«حیرت» ز جانفشانی او در شگفت ماند
آنجا که از سر خود هم حذر نداشت

جاوید زنده شد چو به شهر «فنا» رسید
آب حیات از اوست وگرنه اثر نداشت

افسوس از آن خورم که «بهاری» به بحر عشق
شد غرق و قطره‌ای از آب بر نداشت


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


فال حافظ امروز سه شنبه 18 اردیبهشت 1403/ بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم