تخیل ناب: قطره‌ای از هستی در دریای بیکرانِ نیستی


تخیل ناب: قطره‌ای از هستی در دریای بیکرانِ نیستی

در این مقاله که تصمیم گرفتیم آن را تخیل ناب بنامیم، سفری را آغاز خواهیم کرد به دل برخی از بزرگ‌ترین ماجراجویی‌های هنر هفتم و هشتم. بگذارید هستی و تمام متغیرهایش را از دید هنر و هنرمندش برای‌تان شرح دهیم. با ما در ادامه همراه باشید. در یک جمله فضا تنها پدیده غیر قابل تعریف بشریت است. یک فرم از...

در این مقاله که تصمیم گرفتیم آن را تخیل ناب بنامیم، سفری را آغاز خواهیم کرد به دل برخی از بزرگ‌ترین ماجراجویی‌های هنر هفتم و هشتم. بگذارید هستی و تمام متغیرهایش را از دید هنر و هنرمندش برای‌تان شرح دهیم. با ما در ادامه همراه باشید.

در یک جمله فضا تنها پدیده غیر قابل تعریف بشریت است. یک فرم از هستی که اقیانوسی از نیستی را شامل می‌شود و به شکل قابل توجهی دست نیافتنی است. بُعدی از واقعیت که عملا برای انسان فانتزی و غیر قابل هضم محسوب می‌شود. شاید کمی تلخ باشد مزه واقعیت زمانی که می‌دانید بدن‌های ما برای پا گذاشتن در فضا ساخته نشده‌اند. ما تقریبا هیچ یک از ویژگی‌های غیرقابل تعریف فضا را برای بقا در خارج از خانه آبی‌رنگمان نداریم. اگر هم مقصدی در خارج از سیاره خاکی بیابیم، فرصت پا گذاشتن در آن را نخواهیم داشت. از این‌ها گذشته برای استعمار یک سرزمین جدید، تکنولوژی‌های بزرگی لازم است که اولا پتانسیل حمل سرنشینانش را داشته باشد و ثانیا، حامل تجهیزات کافی برای استعمار بوده و ثالثا، بسیاری از متغیرها را پیشبینی کند. و شاید خنده دار باشد، اما این‌ها پیش پا افتاده‌ترین مشکلات آدمی برای شروع یک سفر فضایی است. ولی فراموش هم نکنید که روزی پرواز کردن در آسمان شهرها خود یک تخیل ناب بود و هوش مصنوعی یک فانتزی تمام عیار؛ موضوعاتی که حالا در روزمرگی ما انسان‌ها قرار گرفته است. پس شاید یکی از همین روزها، وقتی درحال امضا کردن سند صلح جهانی هستیم و مصداق یک فکر منسجم برای هدفی واحد، دست به دست هم داده و قبل از آن که یکدیگر را زیر باران‌های اتمی به نیستی بکشانیم، پا در پهنه کهکشان گذاشته و پیش به سوی آینده برویم. قبل از آن روز، ما شما را دعوت به آشنایی با چندین و چند آثار هنری شاخص سینما و البته ویدئو گیم می‌کنیم تا بلکه مرحمی باشد بر زخم سرنوشتِ تا ابد زمینی بودن‌مان.

تخیل ناب: قطره‌ای از هستی در دریای بیکرانِ نیستی

کریستوفر نولان با شاهکاری به اسم Interstellar مرزهای جنون فضایی را چند پله جا به جا کرد. تصویری از یک تئوری جنون‌آسا که ابتدا بیننده را شگفت‌ زده می‌کند، کمی او را می‌ترساند و سرانجام به پاسخ می‌رسد. سیاه چاله دقیقا مبدا بزرگ‌ترین سوالات فضاشناسان است. نقطه‌ای از انتخاب وحشت‌انگیز هستی در نابودی یک جهان. به سادگی یک کلیک و درست مانند یک تلوزیون خاموش. سیاه چاله‌ها به حدی می‌توانند ترسناک باشند که چند ثانیه خیره شدن به کلیپ‌های ساختگی و انیمیشنی آن هم بذر وحشت و خفقان را در دلتان می‌کارد. نولان برای اولین بار تصمیم می‌گیرد که جنون یک حقیقت تلخ را به پرده سینما بکشد. داستان Interstellar روایتگر زندگی دانشمند نیمه بازنشسته‌ای به اسم دکتر کوپر است که حالا در نقطه سیاهی از تاریخ کره خاکی قرار گرفته و تلاشش برای ادامه حیات سرزمینش کفاف نمی‌دهد. وقتی مرگ زمین نزدیک است، او و بخشی از بزرگ‌ترین دانشمندان هوا-فضا عازم یک سفر علمی تخیلی تمام عیار می‌شوند. Interstellar نشان می‌دهد که یک سفر فضایی تا چه اندازه می‌تواند مخاطبش را با پدیده‌های ناشناخته‌ای رو به رو کند؛ در این بین گرفتار سیاه‌چاله‌ها شدن تازه قابل پیش‌بینی است! در دقایق پایانی فیلم و جایی که Interstellar به نقطه‌ انتهای خود نزدیک می‌شود، کریستوفر نولان تصمیم می‌گیرد که نمایی از ناشناخته‌ترین پدیده کهکشان را به تصویر بکشد. وقتی دکتر کوپر پا به نقطه صفر هستی می‌گذارد، حس ترس و اضطراب خاصی به بیننده منتقل می‌شود. یک نمای تاریک، درست مانند همان تلوزیون خاموش؛ تصوری از نیستی با این تفاوت که علائم حیاتی شما هنوز وجود دارند و اگر جای شخصیت کوپر باشید شما عملا این نیستی را تجربه خواهید کرد. ترسناک‌تر از آن، میلیون‌ها متغیر ناشناخته‌ای است که نمی‌توانید پاسخی برای‌شان بیابید؛ مثلا چه می‌شود اگر کوپر در پایان فیلم Interstellar تا ابد در یک لخته تاریک از هستی گرفتار می‌شد؟ اگر زمان تا ابد در یک لحظه می‌ایستاد و شخصیت اصلی هیچ‌گاه قادر به رهایی از این مکان نمی‌گردید؟ ترسناک است نه؟ اما دوربین کریستوفر نولان به دنبال پاسخ است نه علامت سوال. لذا تصمیم می‌گیرد که با یک روایت جالب، آینده بشریت را با طعم یک تئوری ناب به تصویر بکشد. جایی که نشان می‌دهد، زمین و انسان‌هایش سرانجام به یک تمدن نوع سوم بدل شده‌اند. در یک تعریف ساده، تمدن نوع سوم به گروهی از حاملان حیات گفته می‌شود که عملا تمامی اجزا و انرژی کهکشان‌شان را در ید قدرت خود گرفته‌اند. موجودات تمدن نوع سوم در مقایسه با انسان‌های کنونی عملا خداگونه هستند. چنین تمدنی نه‌تنها می‌تواند به سیارات و مناطق مختلفی از خانه خود و دیگر کهکشان‌ها سفر کند، بلکه آن قدر به تکنولوژی قابل توجهی رسیده‌اند که عملا هیچ نیازی به ایجاد ارتباط با انسان‌های حقیر کره زمین نخواهند داشت. مثل رابطه میان آدمی و یک مورچه یا پشه است؛ انسان تقریبا هیچ توجهی به یک مورچه نخواهد کرد. گاهی به او لگد می‌زند، گاهی آشیانه او را نابود می‌کند و گاهی هم کاملا برعکس، درختانی می‌کارد که خانه خوبی برای مورچه‌ها است. انسان اگر چه در عمل هیچ توجهی به مورچه نمی‌کند، اما زندگی او در تعامل با این موجود حقیر است. تمدن نوع سوم اگر چه ممکن است هیچ توجهی به انسان‌ها نداشته باشد، اما گاهی ممکن است او را به سمت آینده هدایت کند و گاهی گره از بزرگ‌ترین رازهای او بگشاید. دقیقا همان اتفاقی که در انتهای Interstellar می‌افتد. ما با انسان‌هایی طرف هستیم که نه‌تنها از تمدن نوع سوم شده‌اند، بلکه ناخودآگاه انسان‌هایی از تمدن نوع یک را هم به سمت آینده سوق می‌دهند.

تخیل ناب: قطره‌ای از هستی در دریای بیکرانِ نیستی

ذهنتان را به چالش بکشید!

انریکو فِرمی، فیزیکدان معروف عرصه هوا-فضا، برای اولین بار یک پرسش حیاتی را پدید آورد. فرمی با ارائه این طرح که «پارادوکس فِرمی» نام گرفته است، بذر یک پرسش مهم را در ذهن می‌کارد. پارادوکس فرمی از دو قسمت تشکیل شده است؛ اول احتمال بالای وجود فضایی‌ها با توجه به احتمالات آماری بسیار وسیع و درصد قابل توجهی که به آن اختصاص داده شده است و دوم نبود شواهد لازم برا اثباتشان. تصور کنید که ما میلیون‌ها، بلکه میلیاردها سیاره قابل سکونت در همین کهکشان خودمان داریم. میلیون‌ها، بلکه میلیاردها کهکشان دیگر خارج از خانه ما وجود داشته و اتفاقا در هر کدام از این کهکشان‌ها، میلیون‌ها بلکه میلیاردها سیاره مشابه کره زمین وجود دارد. با یک ضرب و جمع ساده، متوجه خواهید شد که از لحاظ آماری لخته‌های حیات به شکل عجیبی پراکنده و پرتعداد هستند، منتها شواهدی از آن به دست ما نمی‌رسد. یا آنقدر از ما فاصله دارد که میلیون‌ها سال بعد تازه پیامش به دست ما می‌رسد یا اینکه نه، شرایط برای وجود حیات در برخی کهکشان‌ها بوجود نیامده و فضایی‌ها قادر به عبور از فیلتری که ما انسان‌ها از آن عبور کردیم نبودند. این یعنی با وجود آن که عملا حیات در خارج از خانه آبی‌رنگمان وجود داشته و شرایط برای رشد گونه دیگری از جانداران ممکن است، با این حال ما عملا در اثبات این حقیقت ناتوانیم. اما بگذارید یک مرحم برای دردتان باشم.

تخیل ناب: قطره‌ای از هستی در دریای بیکرانِ نیستی

دستور العمل یک سفر فضایی جنون‌آمیز در هنر هفتم و البته هشتم

پیش از آن که مطلب را به چشم یک مقاله علمی ببینید و در جستجوی ارتباطش با حوزه کاری ما کف و خون قاطی کنید، قصد داریم که بساط یک سفر علمی-تخیلی ناب را برای‌تان پهن کنیم. پیش از این سعی داشتیم با چند تعریف ساده به مخاطب تقلب برسانیم که ماجرا از چه قرار است. اما چگونه یک ماجراجویی تمام عیارِ فضایی بسازیم؟ کمی جنون و تخیل فضایی را به دوربین بدهید، چاشنی کریستوفر نولان به آن افزوده و سپس چند عدد نقض فنی به سفینه داده و اگر دلهره می‌خواهید، مقداری موجود ناشناخته را به جان شخصیت‌ها بیندازید. ادویه‌‌ای نظیر جلوه‌های بصری را هم آخر از همه حتما در نظر داشته باشید که حسابی معجزه می‌کند. در کنار آن شروع به تماشای آثاری کنید که ما گوشه‌ای از آن‌ها را برای‌تان در پایین شرح خواهیم داد.

تخیل ناب: قطره‌ای از هستی در دریای بیکرانِ نیستی

1-Arrival

راستش می‌دانید، اولین مشکل انسان برای تعامل با فضای اطرافش خیلی زودتر از چیزی که تصور می‌کنید سد راه او می‌شود. چه اتفاقی می‌افتد اگر شما از تمام فیلترهای کهکشان جان سالم به در ببرید، سیاره قابل سکونتی بیابید، حتی با موجودات فضایی ملاقات کنید، اما هیچ راهی برای تعامل با آن‌ها و دنیای اطرافشان نیابید. سیارات، منظومه‌ها و کهکشان‌های همسایه پارک یا جنگل نیستند که شما همینطور راست راست راه بروید و انتظار داشته باشید که ساکنینش هیچ برخوردی با شما نداشته باشند. ابتدایی‌ترین مشکل شما در تعامل با فضای اطرافتان «ادبیات» است. اصلا آیا فضایی‌ها تعریفی از ادبیات در دایره افکارشان دارند؟ چه می‌شود اگر آن‌ها هیچ توجیهی برای رفتار انسان‌ پیدا نکرده و اتفاقا برعکس، آن را به چشم تمسخر ببینند؟ شاید درست زمانی که با چشم‌هایی اشک‌آلود جانتان را طلب می‌کنید، آن‌ها هیچ توجیهی برای این عمل ما نداشته و در کسری از ثانیه شما را به گوشه‌ای ناچیز از نیستی متوصل کنند. چه چیزی می‌تواند فرهنگ و رفتار موجوداتی که تا به حال آن‌ها را ندیده‌اید پیش‌بینی کند. Arrival از دل نبردهای فرازمینی، کمی حرف حساب بیرون می‌کشد. نشان می‌دهد که عدم توجه به ادبیات و نبود توانایی مکالمه با یک موجود فضایی تا چه اندازه می‌تواند مرگبار باشد؛ از این‌ها گذشته Arrival گوشه چشمی می‌اندازد به روند بسیار سختِ انتقال یک مفهوم به فضایی‌ها.

تخیل ناب: قطره‌ای از هستی در دریای بیکرانِ نیستی

2-Passengers

Passengers نه به اندازه Arrival جنبه علمی دارد و نه به اندازه Interstellar جنون آمیز است. مسافران یک سفینه فضایی عازم سفری چندصد ساله‌ هستند که آن‌ها را به مقصد و سرزمین جدیدشان می‌رساند. ساکنین این کشتی فضایی، خدمه‌هایی‌اند که حالا به خوابی عمیق فرو رفته‌اند و قرار است صدها سال بعد و درست زمانی که به مقدصشان می‌رسند از خواب بلند شده و عملا از نو متولد شوند (طرحی برای توجیه مساله مسافت و زمان). اما یک نقص فنی ساده، سال‌ها پیش از رسیدن به مقصد خدمه‌ای از این سفینه را از خواب بلند می‌کند و او حالا دقیقا میان زمین و زمان قرار گرفته و نه راه پیش دارد و نه راه بازگشت. برای ملاقات با خانه جدیدش دست کم باید چیزی نزدیک به صدسال صبر کند. نگاه عجیبی که این فیلم به بُعد زمان و مسافت دارد، خود چنان زیبا و البته تا حدودی خفقان‌آور است که احتمالا تماشای آن را برای طرفداران این تم از داستان‌ها حسابی جذاب می‌کند. پس اگر روزی صدها سال قبل از رسیدن به مقصد در مسیر کهکشان گرفتار شدید و چاره‌ای جز زندگی در یک سفینه فضایی را نداشتید، پیشنهاد من به شما درام عاشقانه‌ای است که آن را Passengers نامیده‌اند. البته شما سعی کنید رفتار ملایم‌تری با خدمه‌های سفینه داشته باشید. اما اگر در لا به لای آن یک جنیفر لارنس یافتید، حق می‌دهم که رفتاری درست مانند شخصیت اصلی فیلم داشته باشید.

تخیل ناب: قطره‌ای از هستی در دریای بیکرانِ نیستی

3- No Mans Sky

استودیوی بازی‌سازی Hello Games با خلق No Mans Sky تصمیم گرفت که بخش بزرگی از نیازهای ماجراجویانه مخاطبان فضاپسندش (!) را قلقلک دهد. آری واقعا تجربه این بازی وسوسه کننده به نظر می‌رسید. تصور کنید که شما را در سیاره‌ای رها کرده‌اند و می‌گویند که با ساختن یک سفینه پا به شکوه کهکشان بگذار. از این نقطه به بعد شما هستی و کهکشان راه شیری! No Mans Sky اگر چه نتوانست از حیث سرگرم کنندگی امیدوارکننده ظاهر شود، اما در عمل نمی‌توان زیبایی آن را انکار کرد. بازی به شکل عجیبی شما را در دل یک تخیل ناب قرار می‌دهد. تصور سفر در کهکشان راه شیری و پا گذاشتن در سیاراتی که طعم حیات را چشیده‌اند و لذت حضور در این تعقیب و گریز غیر قابل توصیف هستی که به راستی همواره می‌خواهد دخل‌تان را بیاورد، جدا جذاب است. No Mans Sky به طور ناخودآگاه، شکلی از جهان فِرمی (نظریه پرداز و فیزیکدان) است. با این تفاوت که تمامی مسائل روی کاغذ را با خاک یکسان می‌کند. شخصیت اصلی بازی که به واقع موجودی از تمدن نوع سوم خطاب می‌شود، حالا با داشتن چند تکنولوژی نچندان پیشرفته، عازم سفری به سمت مرکز هستی است. جایی که انتظار می‌رود جواب بسیاری از سوالات وجود داشته و البته که در این بازی وجود ندارد، اما جنس ماجراجویی حسابی درگیرکننده و جذاب است. این بازی برخلاف اسمش که خود یک جنبه از پارادوکس فِرمی است، جهانی برای میلیون‌ها موجود زنده را به تصویر می‌کشد. تجربه No Mans Sky به همان اندازه که لازم بوده جذاب است.

تخیل ناب: قطره‌ای از هستی در دریای بیکرانِ نیستی

4- Interstellar

زمانی که گل‌ها به زور شکوفه می‌زنند و خاک و طوفان‌های شنی حالا به پدیده‌ای معمولی بدل گردیده‌اند و در یک جمله زمین نفس‌های آخرش را می‌کشد، گروهی از دانشمندان تصمیم گرفته‌اند که خانه جدیدی برای انسان‌ها پیدا کنند. آن‌ها رهسپار یک سفر طولانیِ پر از اتفاقات ناگوار می‌شوند. سفری که نه‌تنها زمان، بلکه قدرست هستی را به رخ ماجراجویانش می‌کشد. Interstellar تجلی اتفاقی است که دیر یا زود برای زمین خودمان هم می‌افتد؛ البته همین حالا که درحال خواندن مقاله هستید، اوزون پاره است و آسمان هر روز تیره‌تر از روز گذشته‌اش خواهد شد. Interstellar نون بازوی کارگردانش را می‌خورد. فیلم نولان شما را وارد چند سیاره مرده‌ می‌کند، قواعد فضا و ناشناخته‌هاش را به رخ‌تان می‌کشاند و در نهایت اوج جنون سینماییش را به رخ سیاه‌چاله‌ها می‌کشاند.

تخیل ناب: قطره‌ای از هستی در دریای بیکرانِ نیستی

5-The Martian

بچه‌تر که بودیم وقتی از یک مریخی سخن می‌گفتند، موجود سه چشم و چند پایی را متصور می‌شدیم که بزودی از راه می‌رسد و زمین و تمام ساکنانش را یک لقمه‌ای چپ کرده و می‌بلعد. شاخصه یک مریخی بودن در کودکی ما به زشتی و چسبندگی و البته تعداد دست و پاها بستگی داشت. The Martian یا همان «مریخی» نام فیلمی است که اینبار جنبه دیگری از فضای اطرافمان را به تصویر می‌کشد. یک اشتباه ساده، شخصیت اصلی داستان را برای مدتی طولانی بر روی سطح مریخ گرفتار می‌کند. او که در زمینِ بی‌رحم مریخ تنها مانده، برای ادامه حیات تصمیم می‌گیرد اولین بذر هستی را در این سرمین مرده بکارد. اشتباه نکنید؛ The Martian یک شوی آموزش کشاورزی در فضا نیست، بلکه طعم لذیذی از ماجراجویی در آسمان بی‌رحم بالای سرتان است.

در صورت امکان ما مقاله‌ای را برای شرح مفصل و معرفی چندین اثر مشابه برای‌تان تدارک خواهیم دید. شما نیز می‌توانید دیدگاهتان را با ما به اشتراک بگذارید.

' ); w.anetworkParams[ ad.id ] = ad; d.write( '
تخیل ناب: قطره‌ای از هستی در دریای بیکرانِ نیستی

منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

عکس پروفایل پرسپولیسی واسه طرفداران پیروزی