یلدا آبستن زمستان است


یلدا آبستن زمستان است

شعله ای در کالبد پاییز زبانه کشید فرشته ها به هم گفتند: آذر، یلدا را آبستن است... آبستن نور ، آبستن روشنی و گرما و هر شب می بخشد قطره ای از خونش را به خورشید و شبی که آخرین قطره را ببخشد، اوشاعر:حمید عسکری اطاقوری

شعله ای در کالبد پاییز زبانه کشید
فرشته ها به هم گفتند: آذر، یلدا را آبستن است...
آبستن نور ، آبستن روشنی و گرما و هر شب می بخشد
قطره ای از خونش را به خورشید
و شبی که آخرین قطره را ببخشد،
او دیگر زنده نخواهد ماند...
صدای پای عجوزه نه سرما آمد فرشته ها گفتند :
صبح فردا که خورشید بالا بیاید
و کودکش را که زمین بگذار
عمر یلدا پایان خواهد یافت...
فردا که خورشید برآمد ؛ یادت باشد
او ( زمستان ) دختر یلداست ...
یلدا دخترکیست تنها با گیسهایی بلند
به بلندی تمام آرزوهای برباد رفته اش ...
او پسته های می خندد و چون هندوانه
قلب پر از خونش همیشه دردمند است

یلدا دلیست که به دست آورده ایم
خنده ایست که بر لب نشانده ایم
یلدا پیش درآمد خواب زمستانیست
خوابی که سه ماه سرد و سیاه را باید
با توشه ی مهر به بهار پیوند بزنیم
یلدا عروسیست بهانه پیوند در شبهای سیاه
یلدا را بیدار خواهیم ماند وکاش بیدار شویم
تا یاد بگیریم در در سوز و سرمای زمستان تنها
گرمی دستیست که امید به بهار را در دل زنده میکند
یلدا دخترکیست ژنده پوش که در کوچه های تمدن
بی بهای امروز راهش را گم کرده
و با ته مانده کبریت در کیسه اش روشن میکند دنیا را
تا بگوید که ؛ هنوز نور مانده ، روشنایی و مهربانی
تا دل گرم کنیم به بودنهایمان...
فردا عجوزه زمستان که بیاید
یلدا دخترک ته تغاری پاییز را
دل سپرده به پسرک ترش روی زمستان را
با نفرینی راهی قصر یخی خواهد کرد ...
راهی سرزمین دورها می شود ...

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


40 گیف متحرک با طرح قلب برای واتساپ و تلگرام