یک شب گذر افتاد خیابان سنایی جاماند دلم در شکن زلف حنایی از دیدن رویش شده محروم نگاهم دنباله منم او شده کوکب به پگاهم انگار که او هم ره میخانه بجوید...
از کوچه گذر کردم و با شوق نظر کردم چشمان تو را دیدم صد بوسه بدر کردم دیدم که غزل خوانی و تصویر تو برجانی افتاده به چشمانی و آن سینه سپر کردم گفتم که...
چشمانت یک دنیا شعر در خود داشت صدایم یک عالمه بهت عمر سفر کوتاه است اما؟... ما رفتنی برای لحظه لحظه ام شعر گفتی برای گام گام رفتند از دل گریستم همین...
آقا سلام ، از طرف مادرم سلام با برقِ چشمهای تر مادرم سلام آقا سلام آمده دل در حریمتان با قلب ناب و پرشرر مادرم سلام آقا سعادتی است قدم در سرایتان با...
من از آن روز که عاشق بشوم میترسم با غمم راهی دریا بشوم میترسم من از آن لحظه که با موی سیاهت بزنی رنگ تاریک بر این زندگیام میترسم ز من و زندگیام...
زیر مژگان سیاهت اشک پنهان گشته است چشم عاشق چه فریبا خیس باران گشته است موج دریای نگاهت برده هرگونه قرار ساحل تو مأمنی بر قلب ویران گشته است تارمویت...
ای گل به دل سنگاثر داشته باشی ظالم تو چه کاری به حَجَر داشته باشی؟؟ دست ِ چه کسی کاشتَت ای لاله ی خودرو؟ جز داغ محال است ثمر داشته باشی گفتم که منم...