پرم از حسرت های عاشقانه
از هوس های به اجبار خفته .
درتن عریان لحظه ها .
پرم از ملامت و تشویش ِنرسیدن و نچشیدنِ لب های خشک و گس مردی از پشت پرده هایی که ماه آویخته بر پنجره ی تاریک انتظارم .
کجاست ؟
دانه دانه بوسه ها ی
عطر آگین و انگشت شمارش برروی گیسوان تارم.
کجاست ؟
دهانی پراز دوستت دارم
های وجد دهنده ی قلب زجرکشیده وبیمارم .
کجاست ؟
امیدی فزون و حیات بخش که دست مرگ هرلحظه تهدیدش نکند .
کجاست ؟
لعیا_قیاثی
از هوس های به اجبار خفته .
درتن عریان لحظه ها .
پرم از ملامت و تشویش ِنرسیدن و نچشیدنِ لب های خشک و گس مردی از پشت پرده هایی که ماه آویخته بر پنجره ی تاریک انتظارم .
کجاست ؟
دانه دانه بوسه ها ی
عطر آگین و انگشت شمارش برروی گیسوان تارم.
کجاست ؟
دهانی پراز دوستت دارم
های وجد دهنده ی قلب زجرکشیده وبیمارم .
کجاست ؟
امیدی فزون و حیات بخش که دست مرگ هرلحظه تهدیدش نکند .
کجاست ؟
لعیا_قیاثی