دوباره برای تو ...


دوباره برای تو ...

هر روز نفس می‌کشم در هوایی که یک روز آدم نفس می کشید و حوا و عشق ! جبرئیل بی چرخ بین آسمان و زمین رفت و آمد می کرد و بهشت بی آدم ، سکوت شد… یک روز هابیل نفس می کشید و قابیل گندم و گوسفندان کهشاعر:ام البنین دهقان

هر روز نفس می‌کشم در هوایی که
یک روز آدم نفس می کشید و حوا
و عشق !
جبرئیل بی چرخ بین آسمان و زمین رفت و آمد می کرد
و بهشت بی آدم ، سکوت شد…

یک روز هابیل نفس می کشید و قابیل
گندم و گوسفندان
که ناگهان ‌حسد همه کاشته ها را درو کرد
و شیطان حاضر بود
و مرگ برای اولین بار در زمین ظاهر شد …

و من امروز زندگی می کنم در آن هوا
با آدمی که
پیغمبر نیست
جبرئیل ندیده
اما خدا دوست داشتن را بر دلش کتاب کرده
و بی وحی
بهشت را برای دلم می خواهد
و هر روز سیب را سرخ برایم نقاشی می کند
با لبخندی که بر لب دارد
و گیسوان شب را می بافد، با موبند ی از ستاره ای
گهواره قصه هایش برای دخترم همیشه تاب می خورد ...
در گوشم زمزمه می شود دوستت دارم
و آرامش ، خواب من است ...
در پیچ و تاب ناله های روزگار آرزوی مجنون و رستم دستان ندارم
اما من باید تهمینه ای باشم سهراب پرور
اما آغوش پدر نوشداروی بعد ... نیست
و لیلی مجنون محور
و زلیخایی که بی چاه
یوسفی عزیز دارد
...

برای تو ...



حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس های جنجالی و برهنه سارا و نیکا در استخر مختلط