که پرسیدم از ماه و در پس آن شب سیاه
دلتنگ تر از من ماهی ست در پس دریا
خاک تر از من زمین است در دل سنگ ها
پرواز تر ازمن پرنده است از خواب تا رویاها
سیل آمد و از ماه جاری شد از پس او اشک ها
به آن ندیده همه باور شده غلط ها
خورشید آن طرف است در نگاهها
باز از پس توی خواند مرا ای آواره تر از دنیا
گفت شب بی صدا آن طرف است تو بیا
هیچ چیز بد نیست جز مشق این نگاه
درد هم درد توست باز در گوش ناله ها
پرسیدم باز از آن زمین تا آن خاک سیاه
سیاره ای پیش منظومه درگیر است سال ها
تا رخ بودن از یار از کار در کارزار ها
باز خواند مرا گفتش تو چه دانی از این سر یارا
گفتم هیچ آخر زبان من بند آید از این قصه ها
پرسیدم /علی بارنگ
دلتنگ تر از من ماهی ست در پس دریا
خاک تر از من زمین است در دل سنگ ها
پرواز تر ازمن پرنده است از خواب تا رویاها
سیل آمد و از ماه جاری شد از پس او اشک ها
به آن ندیده همه باور شده غلط ها
خورشید آن طرف است در نگاهها
باز از پس توی خواند مرا ای آواره تر از دنیا
گفت شب بی صدا آن طرف است تو بیا
هیچ چیز بد نیست جز مشق این نگاه
درد هم درد توست باز در گوش ناله ها
پرسیدم باز از آن زمین تا آن خاک سیاه
سیاره ای پیش منظومه درگیر است سال ها
تا رخ بودن از یار از کار در کارزار ها
باز خواند مرا گفتش تو چه دانی از این سر یارا
گفتم هیچ آخر زبان من بند آید از این قصه ها
پرسیدم /علی بارنگ