سالو
از پوشیدنِ بدنم از رگهایم از زخمهایم بپرس ترسی در تمامِ من ریشه دوانده است. تا پوشاندنِ جنگلِ ابر در ریههایم راهی نیست نفس ن ف س ن..... ف.... س نفسم میبُرَد با این همه آه, کجا بروم؟ با این...
از پوشیدنِ بدنم
از رگهایم
از زخمهایم بپرس
ترسی در تمامِ من ریشه دوانده است.
تا پوشاندنِ جنگلِ ابر در ریههایم
راهی نیست
نفس
ن ف س
ن..... ف.... س
نفسم میبُرَد
با این همه آه, کجا بروم؟
با این همه دلتنگی چطور بدوم؟
کمان شده قامتم
آرشِ زمان را من کشتهام
آرشه کشیدهاند بر بودنم
نُتهایم مُردهاند
و من تعزیهای برای..
خدای شهید شونده بودهام.
بوسیدن چیست؟
ابر بودن, درخت بودن, جنگل بودن؟
و کوه بودن؟
آیا بوسیدن همین چیزها بوده است؟
پوسیدن چیست؟
در این دورِ آبی, رقم خوردن و مُردن.
تیزی بیاور
گلویم تشنه و ملتهب است
سرابها کجاوهی ذهنم را پایین کشیدهاند
لطفا تیزی بیاور
تو خونخواه منی,
از من سلاخ در نمیآید
از من شکارچی در نمیآید,
منتظرِ دندانت بر گلویم بمانم؟
منتظر چشمهای عزیزات بمانم؟
من از ترسیدن میترسم
از آفتابِ پشتِ ابر
و از نورِ ماهِ کامل
و از اوتانازی
و از جنگلِ بیابر
و از سلاخی که نیستم... میترسم.
پوستم را بپوش
با خونم روی دیوارها نقاشی کن
بدنم را به جلجتا ببر
من مستحقِ درکِ (آخرین وسوسههای مسیحم).
از رگهایم
از زخمهایم بپرس
ترسی در تمامِ من ریشه دوانده است.
تا پوشاندنِ جنگلِ ابر در ریههایم
راهی نیست
نفس
ن ف س
ن..... ف.... س
نفسم میبُرَد
با این همه آه, کجا بروم؟
با این همه دلتنگی چطور بدوم؟
کمان شده قامتم
آرشِ زمان را من کشتهام
آرشه کشیدهاند بر بودنم
نُتهایم مُردهاند
و من تعزیهای برای..
خدای شهید شونده بودهام.
بوسیدن چیست؟
ابر بودن, درخت بودن, جنگل بودن؟
و کوه بودن؟
آیا بوسیدن همین چیزها بوده است؟
پوسیدن چیست؟
در این دورِ آبی, رقم خوردن و مُردن.
تیزی بیاور
گلویم تشنه و ملتهب است
سرابها کجاوهی ذهنم را پایین کشیدهاند
لطفا تیزی بیاور
تو خونخواه منی,
از من سلاخ در نمیآید
از من شکارچی در نمیآید,
منتظرِ دندانت بر گلویم بمانم؟
منتظر چشمهای عزیزات بمانم؟
من از ترسیدن میترسم
از آفتابِ پشتِ ابر
و از نورِ ماهِ کامل
و از اوتانازی
و از جنگلِ بیابر
و از سلاخی که نیستم... میترسم.
پوستم را بپوش
با خونم روی دیوارها نقاشی کن
بدنم را به جلجتا ببر
من مستحقِ درکِ (آخرین وسوسههای مسیحم).