باز باران


باز باران

باز باران بی ترانه خالی از هر نوع بهانه میزند بر بام خانه میکند بر من اشاره یادم آرد روز دیرین ِلذت ان حس شیرین یادم آرد کودکی ها آن همه دلبستگی ها از پی هم میگذشتند با امید روشنی ها سبزی آن...

باز باران بی ترانه
خالی از هر نوع بهانه
میزند بر بام خانه
میکند بر من اشاره
یادم آرد روز دیرین
ِلذت ان حس شیرین
یادم آرد کودکی ها
آن همه دلبستگی ها
از پی هم میگذشتند
با امید روشنی ها
سبزی آن نوبهاران
شادی آن روزگاران
میدویدیم همچو آهو
میپریدیم از سر جوی
صبح تا شب گرم بازی
لذت آن خانه سازی
شاد بودیم بی بهانه
در میان جمع خانه
پر ز شور کودکانه
با دوصد شعر و ترانه

باز باران بی ترانه
با دو صد طعن و بهانه
میزند بر بام خانه
تا کند غم را بهانه
میکند از غصه سیرم میکند
میکند بر غم اسیرم
یادم ارد پیر گشتم
از زمانه سیر گشتم
روزگار ناخوشی ها
پیری و بی دل خوشی ها
پس چه شد آن روزگاران
آن امید و آرزوها
آن همه عمر که دویدیم
کو به مقصد نرسیدیم
پس چه بود حاصل این عمر
که به خانه نرسیدیم
باز باران باز باران باز باران

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا