آهن بودم


آهن بودم

علی جعفری ای کاش نمیگرفتم همسر و شد و بال من خاکسترم نمود و مرا هم کرد به چال من دشمن شد و مرا سوخت به هرچه زندگی آموخته بود درخانه پدر هم او زوال من نفرین نمیکنم این رو خصال نیک رواست صبری بکرده...

علی جعفری
ای کاش نمیگرفتم همسر و شد و بال من
خاکسترم نمود و مرا هم کرد به چال من

دشمن شد و مرا سوخت به هرچه زندگی
آموخته بود درخانه پدر هم او زوال من

نفرین نمیکنم این رو خصال نیک رواست
صبری بکرده ام‌و تو ندیده ای خصال من

هرکسکه باغریبه ها جوشید ونیست شد
من تقصیری نداشته ام کردند به شال من

ما را نمی‌خواست و با زور چون داده اند
بعد از زندگی برده است هر چه خال من

اکسید گشته ایم هر روز و هر زمان بدان
آهن بودم و کردند زنگ خورده وصال من

لعنت بروزگاری باد و مردمان بد سرشت
بافتند زندگی دیگران چگونه به فال من

ای کاش با وحوش بودم و رام می شدند
گرگ را چگونه مشودجعفری رام بقال من

شاعر : علی جعفری
تاریخ سروده شده : 2 اردیبهشت 1403
نام شعر : آهن بودم



شال غم