صبح صادق


صبح صادق

صبح صادق صبح صادق می‌رسد من باز عاشق می شوم بوی باران می‌رسد من باز عاشق می شوم گفته بودی دل رها تا دل نهم بر کوی یار یاد مستان می‌رسد من باز عاشق می شوم گفته بودی لب رها تا لب نهم بر لب دوست یار...


صبح صادق
صبح صادق می‌رسد من باز عاشق می شوم
بوی باران می‌رسد من باز عاشق می شوم

گفته بودی دل رها تا دل نهم بر کوی یار
یاد مستان می‌رسد من باز عاشق می شوم

گفته بودی لب رها تا لب نهم بر لب دوست
یار خرامان می‌رسد من باز عاشق می شوم

گفته بودی سر رهای تا سر نهم با جان و دل
او غزل خوان می‌رسد من باز عاشق می شوم

گفته بودی مست مشو با دو سیر جام شراب
با می گساران می‌رسد من باز عاشق می شوم

شب به صبح آمد و یار به من نگفت شبی
مست مستان می‌رسد من باز عاشق می شوم

گفت بر مرد مشکی پوش که این ره تیره است
بی سر و سامان می‌رسد من باز عاشق می شوم

گفت در شهر مدهشان پرسه نزن ای ماه من
یار لنگ لنگان می رسد من باز عاشق میشوم

گفت دریا رستم ایران نگر چون تفتان ایستاده
چون سام دستان می‌رسد من باز عاشق می شوم

گفت من از هرچه گفتم آخرش تو عاشقی
گفت عشق جانان می‌رسد من باز عاشق می شوم

من نهادن سر بر رهش لیکن نخواست از من شبی
چون شاد و گریان می‌رسد من باز عاشق می شوم

سیاوش دریابار یازده اردیبهشت 403






درمان تبخال تناسلی: 12 درمان خانگی تبخال تناسلی زنان و مردان