گُلِ انتظار...


گُلِ انتظار...

همه عیب می کنندم که چرا زنی نگیرم که چرا بر این تَجرُّد زنِ رهزنی نگیرم پسران خُرد دیروز شدند تازه داماد نکند در انتظارت گل من، پسر بِمیرم گله ای ندارم از بخت که بخت من همین است که به عشقت ای سیه موی...

همه عیب می کنندم که چرا زنی نگیرم
که چرا بر این تَجرُّد زنِ رهزنی نگیرم

پسران خُرد دیروز شدند تازه داماد
نکند در انتظارت گل من، پسر بِمیرم

گله ای ندارم از بخت که بخت من همین است
که به عشقت ای سیه موی فرشته خو اسیرم

مگرم خدای خواهد که به عاقبت رساند
و تو را به من رساند، تو شوی تو دستگیرم

سرت ای صنم سلامت که ز هجر گشته ام پیر
تو بهار من کجایی که خزان نمودِ پیرم

گل انتظار زیباست بیا بگیر و بو کن
که گلی نبود زین بِه، که برات من بگیرم

شده جمع دور من دلبرکانِ اشتباهی
تو بیا که سال ها هست که من فدات میرم

تو بیا که فارغ از جور و غم زمان شوم من
تو بیا که در هوای تو گلم نفس بگیرم

تو بیا به بوسه ای درد سروش خود دوا کن
تو بیا و روی بنما که ز دوری ات نمیرم




رباعی رضوی