غزه ام من


غزه ام من

از کدامین واژه خواهم عمقِ دردم را بگوید؟ یا کدامین وزن و آهنگی که از جان طاقت آرد؟ من غمینم با که گویم دردِ دل را یا که با من بر جهانی سرد و ویران در سیاهی اشک بارد؟ یاد داری کودکی را داد می زد...

از کدامین واژه خواهم عمقِ دردم را بگوید؟
یا کدامین وزن و آهنگی که از جان طاقت آرد؟


من غمینم با که گویم دردِ دل را یا که با من
بر جهانی سرد و ویران در سیاهی اشک بارد؟


یاد داری کودکی را داد می زد مُرده مادر؟
آنقَدَر فریاد زد بر پیکرش تا جانِ خود داد


یا جوانی را که بی پا جسمِ خود را می کشاند از
تانکِ دشمن، تا نمیرد، غرقِ خون شد... دادِ بیداد


در تباهی، عمقِ وحشت، تانکِ دشمن، ناله فریاد
کودکی افتاده اینجا، من بمیرم درد دارد...


تشنه است او آب می خواهد خدایا یک نظر کن
خیسِ اشک است آن نگاهش، دست هایی سرد دارد


یک فلسطین درد دارم، با من از غم ها نگویید
رنج دارم، غصه دارم، اشک دارم، کم ندارم


غزه ام من اشک هایی غرقِ خونم من، خدایا
ناله هایم را تو بشنو، پیشِ مردم دَم ندارم



فاطمه محمدی روناهی



کلام