با ترنم باران دوباره خواهم رست.


با ترنم باران دوباره خواهم رست.

من از غم کوچ چلچله ها که در غروبی سرد غریبانه کوچیدند زرد شدم نه از هیبت پوشالی پاییز بی مهری مهر اگر چه مرا خزان کرد اما! خزان نتوانست حس حیات را از من بگیرد مرگ مرا باور نکن  با ترنمشاعر:اسد زارعی

من از غم کوچ چلچله ها که در غروبی سرد غریبانه کوچیدند زرد شدم

نه از هیبت پوشالی پاییز

بی مهری مهر اگر چه مرا خزان کرد

اما!

خزان نتوانست حس حیات را از من بگیرد

مرگ مرا باور نکن

با ترنم باران دوباره خواهم رست

با لبخند آفتاب خواهم شکفت

و تا پنجره ای که خدا به تماشای طلوع نشسته است قد خواهم کشید.

آری ، من با شقایق ها باز میگردم

و تو رستاخیز را باور خواهی کرد.

اسد زارعی




شاه خراسان