جنتلمن


جنتلمن

مث شمع نشسته رو به بادم که لرزونه ولی هی دود میشه ببین حال منو از ترس دوریت داره هر ثانیه نابود میشه آره فهمیده بودم یه غریبه ام نخواستی که ببینی خستیگیمو یه تیکه گمشده ! از تار وپودم که منشاعر:سعیده طباطبایی

مث شمع نشسته رو به بادم
که لرزونه ولی هی دود میشه
ببین حال منو از ترس دوریت
داره هر ثانیه نابود میشه


آره فهمیده بودم یه غریبه ام
نخواستی که ببینی خستیگیمو
یه تیکه گمشده ! از تار وپودم
که من ترجیح میدم وابستگیمو

باید یه کوه قهوه بو کنم‌تا
فراموش کنم اون عطر تنت رو
مگه‌میشه برم از هر خیابون
نبینم سایه ی جنتلمنت رو

سعیده طباطبایی تبسم

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود کتاب کار دیکته شب اول ابتدایی - کتاب گاج