شعر امام رضا (ع) حال زائر من به شوق دیدن گلدسته های غرق نور خسته راهم به تن دارم غبار راه دور شوق دیدارت به دل از من گرفته طاقتم جز دل عاشق نمی فهمد...
بر حلقهی درگاهت از بام به هر شامم کردم طلب عشقی در گوشهی احرامم آن چشم خمار تو وان طرهی گیسویت انداختهام یکسر در پردهی اوهامم چشم و دل من خونین...
در قلبِ تو صَد جَهانِ بی پایان است ناجیِ جَهانِ غَرقِ دَر طوفان است یِک لَحظه یِ دُنیایِ دِلِ پُر مِهرَت اندازه یِ کُلِ وُسعَتِ کِیهان است کمیاب اگر...