کاش می شد ماهِ من زین پس در این چرخ کبود بین عشاق جهان هرگز پریشانی نبود چشمه ی احساسِ من خشکید ای نامهربان بس که بر کوه دلم مهرِ تو بارانی نبود دین...
درگیر شدم در غم و اندوه نگاهت خندیدی و افتادهام از بام به چاهت بین من و تو نیست شباهت مگر اینکه تقدیر منم رنگ دو چشمان سیاهت با اینکه امیدی به وصال...
درد است واژههای بجا مانده در این خاطره را دوباره بر سر این دفترم آوار کنم و حس و حال همان روز که بی من رفتی دوباره سطر به سطر به روی خط ورقهای همین...