25-01-1403
شعرنو
شعرنو
8
پناه
بس لشکر و من تو را مقابل دارم طوفان زده ام امید ساحل دارم در کشمکش و بی سر و سامانی دهر از لطف تو حق پناه و حائل دارم
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
4
اعتراض باد
شوق، کبودی شرمش را می پوشاند با گرده ای از غم روی آینه نگاهی چروک، خیره به چشمانی که مامن یاکریم های رنج است. نمی شنوی، این صدای اعتراض باد است که...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
7
فاصل
فاصله تا بین نگاه من و تو فاصله افتاد مابین دل و دیده هزاران گله افتاد صبر از کف دل رفت، عطش کشت گلو را طاقت ز سرم رفت، ز پا حوصله افتاد دیشب که دو...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
5
ذکرتو
آبرویی که خرج تومی شود کیمیاست دل خونی که زنازت لعل میشودکبریااست ازآسمان قلبم ابرها کوچ می کنند که لطف نگاهت خورشیدی جان فزااست ستاره ها چشمک زنان...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
6
روزگاران
لگد مال خزانم کو بهاران را نشانی بهار گیرم از جویباران را چه اندوهی نشسته بر سراچه دل ها گرفته بغضی و نمی بارد باران را تن پائیزیان از غصه لبریز است...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
8
بی نهایت بودند
در کنارش نفس نفس می زدند تمام شب،بی وقفه خاطراتی که از درز تنش به درون او خزیده بودند نگاه کرد به نوشته های نصفه نیمه اش شعرهایی پر از حفره های سیاه...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
6
ذوق بسنده
شیرینی اولین من یا آخرین برای تو؟ آمدی و آمدم اما اولین ها نبودیم نه اولین کسی بودم که دوست میداشتی و نه اولین یارت اما به وضوح حست در نگاه خجالت...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
8
غوطه در تاریکی
بسم رب المهدی سیلاب اشک سمّ کارگر به حضرت ارباب آمده است جان بر لبان خسته بیتاب آمده است در سُرّ من رّای به درون وجود او در سیلِ زهر چرخش گرداب...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
6
من عاشقت هستم
علی جعفری: ای آنکه نشسته ای بکما میروم ببین ازمن نپرسیده ای بکجا میروم ببین با نام تو هستم و با یاد تو مرده ایم همزاد تو هستم و بسما میروم ببین...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
9
ضربان
به آغوش تو محتاجم برای لحظه ای که هیچکس آنرا نمی فهمد برای لحظه ای که قلب من در امتداد عشق چون اسب ِ سپیدی در میان کوه می تازد برای لحظه ای که در...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
6
امانت
آن روز که در بوستانِ سبزِ رُستن چشم به دنیا گشودم نافم را با گلبرگ عشق بریدند. امروز که در کویرِ خشکِ رَستن شوقٓ رفتن به سر دارم مرا به جوخهی عشق...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
5
ماه
باز دوباره شب شد وتو نیستی که پلکهایم را نوازش دهی و مژگانم را درهم نوردی و خواب یک رویای شیرین را را روانه چشمان خیسم کنی اکنون که نیستی اسمان را...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
4
چی...
رویا ، دوشیزه ی زیبا ؟ نه خیالی پریشان پ.ن شبی ،دیوانه و تنها سحر گفتا ،که من میرم تو باش و این شب ها بدو دادم جوابی من بهانه بوده ای اینجا به در...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
5
کشتی
کشتی گِل نشسته را دریا صدا نمی کنی خونبار دلشکسته را چرا وفا نمی کند
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
6
یک غزل و یک ترانه
یک غزل و یک ترانه از مهدی ملکی الف همراه با عنوان سیب سرخ عطر تو باید بپیچد در هوایم سیب سرخ با تو خوشبو میشود دنیا برایم سیب سرخ میوهی عشقی که...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
3
راه رهایی؟
فریاد و ای فریاد مارا داد رس نیست آنگونه تنهاییم گویا هیچ کس نیست تلخ است روی روزگار و حسنش این است بر سفره ی ما سایه ی بال مگس نیست یاری که گاهی...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
0
رسوایی تازه
باز هم رسوایی تازه به بار آورده است این دل دیوانه بر عقلم فشار آورده است خواستم سیبی بچینم از فراز شاخه ها این درخت نا تناور، دار بار آورده است رفته...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
1
ماه من
یار آمد ماه من شد دوتا چشم خمار بوی عطرش کرد مارا مست یار لحظه اول که چشمم خورد به او من شدم شیفته چشمان او دل سپردم تا شود بال و پرم بیخیال هرچه...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
0
شهدا
چه باک از رزم و بزم روزگارم هست چه باک از یاد خاک آموزگارم هست چه باک از مرگ وقتی آگاهانه می دانم که بعد از مرگ هزاران سال من زنده می مانم چه باک از...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
0
یه مسیح دیگه
توی اوج سختیای زندگی وقتی که درا همه بسته میشن وقتی که امید و آرزوهامون مثل کفترای پر بسته میشن تو بازم پشت و پناه ما میشی تو دوای درد بی دوا میشی...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
0
عشق ممنوع
نــشه خـاطــــرت برنــجه آخـه خـاطـــرت عـزیــــزه نمی خــوام آیــنده ی تـــو واســـه مـن به هم بریـزه مـی رم از تیـــــر نــگاهـت که تو دستــــرست...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
1
حکم دل
خود را به تو بسپارم ای دل تو چه می خواهی عقلم شده بی حاصل هر آن چه تو میدانی من هر چه که می کارم بی تو همه بی حاصل حکم آن چه تو میدانی فرمان به چه...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
0
مرگ
لحظه ها در تلاقی با تابع زندگی هر از گاهی می شکنند... و گویی دنیا باز با کوارترز ها رنگی می شود... از دور به تمامی زندگی نگاه می کنم... کوله بار به...
25-01-1403
شعرنو
شعرنو
0
بی نام
خدمت بی نام و نان خواهی اگر دل قوی کن جان بابا ای پسر درکلامت صادق و یک رنگ باش گر که خواهی صحبتت گیرد اثر مرد ره هرگز نمیماند ز راه توشهها بگرفته...