ای عشق به درد دل زارم نرسیدی
ای یار جفا از من دیوانه چه دیدی
زان روز که من شیفته روی تو گشتم
هی ناله به درگاه توکردم نشنیدی
وقتی که دلم کشته آن زلف دوتا شد
تو لعل نمک سود لبم را نچشیدی
امید به درگاه تو دارم که بیایم
چون یوسف مصری که تو از چاه کشیدی
از خود شده ام بی خود وبی خویش وغزلخوان
سرمست از اینکه تو نگارا برسیدی
ای یار جفا از من دیوانه چه دیدی
زان روز که من شیفته روی تو گشتم
هی ناله به درگاه توکردم نشنیدی
وقتی که دلم کشته آن زلف دوتا شد
تو لعل نمک سود لبم را نچشیدی
امید به درگاه تو دارم که بیایم
چون یوسف مصری که تو از چاه کشیدی
از خود شده ام بی خود وبی خویش وغزلخوان
سرمست از اینکه تو نگارا برسیدی