24-02-1403
شعرنو
شعرنو
5
تنها تویی
هر کجا رو می کنم اینجا و یا آن جا تویی پشت هر لبخند و اشکم پشت هر رویا تویی هر کجا رو می کنم تنها تو می آیی به چشم من نمی بینم خودم را چون فقط پیدا...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
1
گرگ
دریده میشود جان در چنگال بی رحم خیال توگرگ شدی و من بره بی دفاع شدم ای غم تقدیم ب استادابراهیمی گرانقدر
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
0
باران و آب راه ها
ای جانِ همیشه مبتلا سلام چراغ آرزوها با رویا روشن می شود و به سمت نیمهء روشن ماه می رود پس خوابِ دروغ نگو و مرگ را، مهمان لحظه هایت نکن.
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
2
رویا و رنگدانه
از حاشیهی دامن پُرنگارِ روز آنجا که آسمان جلای نیمهی مردادماهی تو را بر تن کرده است رویای تو بر من شعر میپاشد و رنگدانه تو پیش از این در میان...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
1
غم بزرگ
دَردی است در این دل که هویدا نتوان کرد شکوه است زیاد و انشا نتوان کرد لبخند به لب به تماشای گذر عمر چون باد گذشت و پیدا نتوان کرد کذب لبخند...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
2
اخلاص حبیب
میشوم عاشق و بی دل تا تو نگاه میکنی میشوم همچو گلدانی شکسته تا تو آه میکنی قلب حبیب در تنگا می افتد انگار وقتی تو خودت تجلایی به ماه میکنی تا که از...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
1
مسیرهای نرفته
به زنی که با تاول های صبوری اش در قصرِ غزل ها قدم می زند، تا با اندیشه ای بکر اخترانِ غزلخوان را در آسمانش بیاویزد، چه خواهی گفت ؟ با فانوسی از...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
2
قضاوت
دیگر تو را با گل قیاس نمی کنم جرم است دیگر برای شنیدن صدای زیبایت تو را با مرغ عشق خوش الحانقیاس نمی کنمجرم است نمی دانم جرم یعنی چه ولی گاهی با...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
1
مذهبِ اختیاری
زنی را دیدم پاکدامنی را، پشت متری پارچه مشکی میدانست ز روی این تفکر دیگری را کافر میدانست از کوی دلبر حتی یک شخص خبر نیآورد که محبوب تفکیک ظاهر را...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
2
نامه ای برای تو
(نامه ای برای تو) نمیدانم عشق، آزردن است یا شفاعت.. اما خوب میدانم، دوست داشتن تو، در اوج آزارهایت، زیباترین حسی ست که میشود، با آن مقابل رنج ها...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
4
215. راهِ خوشبختی
الهی راه خوشبختی ، نشان ده به قلبم نور ایمان و امان ده شدم وابستهات ، یاری نمایم تو آگاهی و روحِ خوشگمان ده
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
3
اصالت...
راه را پنجره را از چشم صنوبری که در گوشه خیابان آموختم که به باد میگفت اینجا ماندنی نیست آنکه که ریشه ندارد... دکتر ابوفاضل اکبری 14.02.1403
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
4
آینه پرداز
آینه پرداز..... آینه در هر نفس چهره نمای مَن یست چهره ی امروز در آینه ها رفتنیست آینه ی دوست را بنگر و خود را ببین آنچه نبینی زخود آنچه که نادیدنیست...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
3
الله تویی
ای هر دو لبم به خوانش تو یا هردوچشمم به خواهش تو الله تویی و آگاه ز منی تو امید دلم به تابش تو
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
2
گفتم :
گفتم : که تو را چونی؟ ای بی خبر از حالم گفتا : که منم چون تو از درد دلم نالم گفتم : که چه رخ داده ،این گردن و غلاده گفتا : که تو هم مستی از ساغر آن...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
8
تراشه های سوخته
... وقت آن نیست یکی به صلح برخیزد ؟... بین تب تبر،و تن درخت هر تبر که فرو می آمد تراشه ای... از اندیشه ی ننوشته درخت پراش می کرد بر زمینی که از باور...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
3
زیر پلک شب
اگر ندیده بودمت جهان من چگونه گرم میشد و دل حزین و خسته ام چگونه نور میگرفت ؟ اگر ندیده بودمت دوباره غرق میشدم درون هجمه های غم تو آمدی که جان من...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
4
خیال مباح
ناشا یادم رفته بود که از کجا آمده ام پرده ی عشاق کنار و نرخ وصال سر به فلک کشیده رب الارباب ، ای که ادراکت شمه ای از محالات و لایه هایت فشرده ترین...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
3
بی پولی
خدایا ز مشکلات تنها مگذار در بی پولی ها تنها مگذار عاشقانه زیستن در قلبم واریز کن گریه و غم و غصه را زمن مسدود کن خدایا روزی بسیار؛بی پولی را دور کن...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
3
آدم نیستم
آدم نیستم اگر حوا نباشی آنقدر مبتلا بودم که حتی ابلیس ترکم کرد آوارگی در زندگی م ریخت کاش میفهمیدم از کجا دربدری را می شود جمع کرد تا بشوم همان آدم...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
2
شعر ما
داستان شعر ما قصه نابودن و بیهودگی ست ژاژخاییِ واژهها آب و هاون روزها کوبیدگیست قرن ما گاه دوری سهراب و رستم غربت و افسونگری شهر ما خالی ز دوستی و...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
3
رفتی ولی...
رفتی ولی بوسهات طبع تبر دارد زان رو که لبت هر دم صد گونه شکر دارد به زیر زلف تو صد بار دل شکسته مرا چو مرغ نیمه شبی نالهٔ سحر دارد در چشم نمیآری...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
6
ترنم
تو چون صبحی در آغوش سپیده مثال واژه در شعر و قصیده تو مثل آبشار کوه مهتاب روانی در من و اشک دو دیده
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
3
خیال خام
به جز تصویر تو ندارد دلم خیال خام که ز نقش تو اینگونه فتادم بر دام نه مثل سنگ میمانم، نه مثل رود میگذرم بدون آغوشت چگونه بر دارم گام؟ من به تنهایی...
24-02-1403
شعرنو
شعرنو
5
هستی بابا
پر شور و هیاهو شده این خانه به سازت دل برده ای از من تو به هر غَمزه و نازت در خندۀ تو چیست؟ که آتش زده جانم گو حل کنم سِر نهانیست به رازت عقل از من...