نکهت باران


نکهت باران

نکهت باران جامانده ام به پیله ی زندان خویشتن سر برده ام به چاک گریبان خویشتن سرگشته ای به دایره ی مرکز جنون سیاره ام به خوشه کیهان خویشتن دلخسته ام از اینهمه سرپوش بی دلیل در کهکشان به طره عریان...

نکهت باران
جامانده ام به پیله ی زندان خویشتن
سر برده ام به چاک گریبان خویشتن

سرگشته ای به دایره ی مرکز جنون
سیاره ام به خوشه کیهان خویشتن

دلخسته ام از اینهمه سرپوش بی دلیل
در کهکشان به طره عریان خویشتن

چون ذره ای که می رود و دل نمی کند
از جستجوی هسته و بنیان خویشتن

از بسکه پشت پرده تزویر دیدنیست
شک کرده ام به ساحت ایمان خویشتن

از سفره های شادی و غم واقفم ولی
سر کرده ام به نان و نمکدان خویشتن

از خود بریده ام، من دیوانه کیستم؟
تا پس دهم به آینه تاوان خویشتن

خون دلست روزی من ای بهار مست
نوشی بده به نکهت باران خویشتن

من بسته پای صبح سرآغاز خلقتم
تا کورسوی لحظه ی پایان خویشتن






عکس نوشته و متن روز جهانی دوقلوها | 25 عکس نوشته و پیامک تبریک روز جهانی دوقلوها