ساغرم را دوست دارم


ساغرم را دوست دارم

رقص قلم در دفترم را، دوست دارم جوشیدنِ شعر تَرم را، دوست دارم باور کنید، اى مردمان شهرِ شکّاک! او باورم شد؛باورم را، دوست دارم! برق تماشا کرده این ققنوس را خاک روییدن از خاکسترم را، دوستشاعر:علی اصغر اسماعیلی



رقص قلم در دفترم را، دوست دارم
جوشیدنِ شعر تَرم را، دوست دارم

باور کنید، اى مردمان شهرِ شکّاک!
او باورم شد؛باورم را، دوست دارم!

برق تماشا کرده این ققنوس را خاک
روییدن از خاکسترم را، دوست دارم

وقتیکه چشم تو رسولِ مهربانى ست
آیینم و پیغمبرم را، دوست دارم!

آرى! فرو رفتم به مرداب غم، امّا-
فصل گل نیلوفرم را، دوست دارم

از آن زمانی که به دل پهلو گرفتى
رنگِ غروب بندرم را، دوست دارم

وقتیکه احضارم کنى، درقاف باطنِ !
جولانِ آتش در پَرم را، دوست دارم

گم مى شوم در ساحتِ آغوشِ گرمَت
این کشورِ پهناورم را، دوست دارم!

تکثیر شد آیینه در دامانِ پاکَت
یک تکّه از تو: دخترم را، دوست دارم!

وقتیکه باشى، ماهِ خوابِ کهکشانى
لبخندِ زخمِ بسترم را، دوست دارم

من در حصارِ دردِ عشقى بى بدیلم
این دردِ سرسام آورم را، دوست دارم

بیت الغزل! اصلا رها کن، شعرها را
لب هاى مستِ ساغرم را، دوست دارم




جاز خشک