کوچ


کوچ

کوچ کرده یار من ،از دیار من،نیست تلخ شد روزگار من ،کنار من نیست ازروی دیوارمن، پریده سار من ،رفت فصل ها فصل من ،بهار بهار من نیست اینقدر غبار نشست روی کوله بار سنگینم مدفونِ بارِ غُصه،کسیشاعر:مهدی عموزاد مهدیرجی

کوچ کرده یار من ،از دیار من،نیست
تلخ شد روزگار من ،کنار من نیست
ازروی دیوارمن، پریده سار من ،رفت
فصل ها فصل من ،بهار بهار من نیست
اینقدر غبار نشست روی کوله بار سنگینم
مدفونِ بارِ غُصه،کسی سوگوارِ من نیست
رگبار می زند انگار، ابر تیره بختیم
زار می زند عشق، از تبار من نیست
آوای تار، تا ستاره می رسد پس کو؟
می لرزید سیمِ تار، اما نگار من نیست
بگذارکوچ کنم از جوارِ کوچه ات یکبار
فریاد زنم دل کندن از تو کارِ من نیست




آتش‌افروز