رد اشک
کاش میشد بهار هم بود پیش هفسین نگار هم بود یا زمستان تمام میشد یا وسط چله یار هم بود می نشستیم روبروی هم روی ایوان انار هم بود هیزمِ آتشت بپای من شعله بود و شرار هم بود هم تو آوازِ ناز...
کاش میشد بهار هم بود
پیش هفسین نگار هم بود
یا زمستان تمام میشد یا
وسط چله یار هم بود
می نشستیم روبروی هم
روی ایوان انار هم بود
هیزمِ آتشت بپای من
شعله بود و شرار هم بود
هم تو آوازِ ناز میخواندی
هم صدای هَزار هم بود
خاک پایت که چشم ما را کشت
کاش در تو قرار هم بود
هی کجا میروی بدون من
شوخیِ ما فرار هم بود ؟
کاش ردی از اشک تو بر من
روی سنگ مزار هم بود ...
امیرثاقب بردبار
فروردین 1402 شمسی
پیش هفسین نگار هم بود
یا زمستان تمام میشد یا
وسط چله یار هم بود
می نشستیم روبروی هم
روی ایوان انار هم بود
هیزمِ آتشت بپای من
شعله بود و شرار هم بود
هم تو آوازِ ناز میخواندی
هم صدای هَزار هم بود
خاک پایت که چشم ما را کشت
کاش در تو قرار هم بود
هی کجا میروی بدون من
شوخیِ ما فرار هم بود ؟
کاش ردی از اشک تو بر من
روی سنگ مزار هم بود ...
امیرثاقب بردبار
فروردین 1402 شمسی