پریزاد...!


پریزاد...!

امشب ! این بند گسست ، شاد شدم از تعلق ببریدم که چه آزاد شدم قاصدک رفت پی باد پی ساز خودش من بماندم سر این خانه که آباد شدم وه! که این حوصله از جور و جفا سر می رفت روحم از جسم برفت همسفر شاعر:افروزابراهیمی

امشب ! این بند گسست ، شاد شدم
از تعلق ببریدم که چه آزاد شدم
قاصدک رفت پی باد پی ساز خودش
من بماندم سر این خانه که آباد شدم
وه! که این حوصله از جور و جفا سر می رفت
روحم از جسم برفت همسفر باد شدم
بی وداع ، بی خور و در چشمه خواب شیرین
سال ها کوه بپائید و منم ناله ی فرهاد شدم
دین و دنیا نفروشم به متاعی ناچیز
بی خبر ، از همه! پا بند پری زاد شدم
با خدا عهد ببستم که روم بر در حق
صابر و ذاکر و راکع ! و به سجاد شدم
امشب ! این حال خراب است ز لیلا و سبو
بید مجنون شدم و یکسره فریاد شدم

افروز ابراهیمی

سرایش بهار ۹۴
ویرایش بهار ۹۹






خدا