غزل خوان


غزل خوان

غزل خوان نگاهت گشته‌ام من اسیر اشک و آهت گشته ام من رقیبان را بگو با طعنه و ناز قتیل روی ماهت گشته ام من خطا از من نبود اما چگونه زمین گیر گناهت گشته ام من ز درگاهت مرانم چون که عمری مقیم...


غزل خوان نگاهت گشته‌ام من

اسیر اشک و آهت گشته ام من

رقیبان را بگو با طعنه و ناز

قتیل روی ماهت گشته ام من

خطا از من نبود اما چگونه

زمین گیر گناهت گشته ام من

ز درگاهت مرانم چون که عمری

مقیم بارگاهت گشته ام من

زمن رنجیدی و گفتی که بازم

به نا امیدی پناهت گشته ام من



نیامدی