1 هر شب، فکرهایت را برهنه کن، در آغوش نگاهم، و عشق را، نقاشی بکش برایم، ای دختر باکره ی شعر... 2 هر شب، به هم می بافم، شعر گیسویت، در خیالی عاشقانه،...
سرزمینی دیدیم با آبرو در آن بر نمیداشتند اَبرو مردمانی ساده و بی ریا رشد میکرد در آن ذکریا مردمانی مؤمن و با خلوص سادگی داشتند در نشست و جلوس اما کم...