محبوبه شب


محبوبه شب

الهی سبزه زاران را بسوزان من از آوای رویش در سبزه زاران چیزی جز غم نمی چینم و تبسم نیلوفر را به گرد معشوق به استهزا میگیرم تو وجود من بودی و من شیفتۀ تو آه دلبندم تو درخشیدی در قلبم و منورشاعر:احسان معتمدی

الهی سبزه زاران را بسوزان
من از آوای رویش در سبزه زاران
چیزی جز غم نمی چینم
و تبسم نیلوفر را
به گرد معشوق به استهزا میگیرم
تو وجود من بودی و من شیفتۀ تو
آه دلبندم
تو درخشیدی در قلبم
و منور کردی دلم را
به نور عشق
و مرا در زیر باران نگاهت
که از آن غم به سنگینی کوه البرز
برشانه ام می ریخت نهادی
تو محبوبۀ شب منی
و گویی در عشقت تغسیل میابم
هیچ داروی سکرآوری نمی تواند در من اثر کند
که نگاه تو در قلبم
کاش من نسیمی بودم
که گونه هایت را به آرامی
و محبت به نماز وادارم
صبحگاهان تو در من متولد،
و شامگاهان من در تو مرده ام .
من تمام جاده های سرد را
به دنبال بوی تو جسته ام
و زخم های پیکرم
در آرزوی التیام تو مانده است .

احسان 1371




دل نگران