باز هم خواهی آمد


باز هم خواهی آمد

باز هم خواهی آمد که دوباره صدایت کنم باز هم خواهی آمد که دوباره براهت کنم باز هم خواهی آمد که مونس جانم باشی باز هم خواهی آمد که دوباره نوایت کنم باز هم خواهی آمد که آن ستاره حالم...

باز هم خواهی آمد که دوباره صدایت کنم
باز هم خواهی آمد که دوباره براهت کنم
باز هم خواهی آمد که مونس جانم باشی
باز هم خواهی آمد که دوباره نوایت کنم

باز هم خواهی آمد که آن ستاره حالم باشی
باز هم خواهی آمد که آن فرشته راهم باشی
باز هم خواهی آمدکه آن سخن های خوبت
باز هم خواهی آمدکه آن نوشته نابم باشی

بازه هم خواهی آمد که من هم بنده باشم
باز هم خواهی آمد که من هم زنده باشم
باز هم خواهی آمد که من هم ماندم اینجا
باز هم خواهی آمد که من هم خنده باشم

باز هم خواهی آمد که چشمانم براه است
باز هم خواهی آمد که ریحانم بچاه است
بازهم خواهی آمد که یوسف ات گشته‌ام
باز هم خواهی آمد که پیمانه ات بآه است

باز هم خواهی آمد که دولتت سور است
باز هم خواهی آمد که صورتت نور است
باز هم خواهی آمد که جعفری شور است
باز هم خواهی آمد که همتت جور است

شاعر: علی جعفری
تاریخ سروده شده : 12 آذر 1402
نام شعر :باز هم خواهی آمد



بیمار تو