گل زرد چه احساسی داشت ؟ وقتی غریبه کنارش نشست به چه میاندیشی ؟ گل زرد وقتی گلبرگهایت به دست باد خزان تا خارزارها رفته بود اما گل زرد با طبیعت آشتی...
بیدار شدم با ترانه چشمان روشَنَت صبحی که عشق بر تن صحرا چکیده بود دیشب کنار طراوت گلهای دامنَت گویی که باد به دشت تمنا رسیده بود من غرق شدم در امواج...
معادِ مُجَسَم. ترنم بارانِ بهاری در گوشِ ناودان وَمن. سمفونیِ دل انگیز و زلال جاری شدن را می نوازد. و بر پرنیانِ خیالِ من، تلنگری لطیف و دوست داشتنی...