باز با یک دل مجاب شده


باز با یک دل مجاب شده

باز با یک دل مجاب شده از تمام جهان، عتاب شده تازگی‌ها عجیب خسته شدم مثل یک غوره‌ی شراب شده   من همان عاشق پر از تشویش تو همان عشق انتخاب شده می‌رسم با دو چشم بارانی ته یک جاده‌ی سرابشاعر:محمدعلی عرب نژاد خانوکی(عاکف)

باز با یک دل مجاب شده
از تمام جهان، عتاب شده

تازگی‌ها عجیب خسته شدم
مثل یک غوره‌ی شراب شده

من همان عاشق پر از تشویش
تو همان عشق انتخاب شده

می‌رسم با دو چشم بارانی
ته یک جاده‌ی سراب شده

یک نفر بر سکوت حلقِ من
ریخته آهن مذاب شده

روی سجاده‌ی غزل پهنم
با دعایی که مستجاب شده

پیش چشمم دوباره می‌رقصد
یک زن مستِ بی حجاب شده

خسته‌ام از قضاوت این قوم
بی گناهی که هِی عقاب شده

آخر ای شیخ! بر سرت ریزد
سقفِ این خانه‌ی خراب شده

به دل آب بر نخواهی گشت
موج بیچاره‌ی حباب شده!

به تو ایمان ندارد ای حاکم!
شهرِ درگیرِ انقلاب شده

مانده اینجا قداست تاریخ
از خجالت دوباره آب شده

این منم شاعری که با تهمت
با همه خلق، بی‌حساب شده




خط خطی