وصف چشمان تو


وصف چشمان تو

‍ می سُرایم شعـرها تا عاشقِ زارم شوی می توانی سوژه ی دیوان اشعارم شوی می نویسم وصفِ چشمانِ تورا درهر غزل می نویسم تا اگر خواندی هوادارم شوی دل ندادی بر دلم تا عاقبت شاعر شدم تا به دامِشاعر:شیواصالحی

‍ می سُرایم شعـرها تا عاشقِ زارم شوی
می توانی سوژه ی دیوان اشعارم شوی

می نویسم وصفِ چشمانِ تورا درهر غزل
می نویسم تا اگر خواندی هوادارم شوی

دل ندادی بر دلم تا عاقبت شاعر شدم
تا به دامِ شعرِ شیوایَم گرفتارم شوی

روز و شب در بندِ افکارت کنارِ دفترم...
می نشینم تا تو هم در گیرِ افکارم شوی

شاعری مسکینم اما تا ابد نازِ تو را...
می خرم با قیمتِ جان تا خریدارم شوی

واژه ها درمانِ دردِ لاعلاج من نبود...
زار و بیمارت شدم شاید پرستارم شوی

پرسه ها گِردِ خیالت می زنم هر روز و شب
تا که دلتنگِ من و مشتاقِ دیدارم شوی

یا به سمتم پر کِشی با شوق یا در خانه ام...
طرح تصویری فقط بر روی دیوارم شوی

شیواصالحی




خط خطی