دَلَمِه...


دَلَمِه...

در شبی... بی ستاره...بی ماه ساتورها نعره می زنند . ویران ام همراهِ خون و خاکستر دستی به قیر می کشم !! می گریم ساتورهایِ خیس عبور میشاعر:فریدون ناصرخانی کرمانشاهی

در شبی...
بی ستاره...بی ماه
ساتورها
نعره می زنند
.
ویران ام
همراهِ خون و خاکستر
دستی به قیر می کشم !!
می گریم
ساتورهایِ خیس
عبور می کنند...!




بیمار تو