داستان کوتاه هر چی بکاری درو میکنی!


داستان کوتاه هر چی بکاری درو میکنی!

حکایت کوتاه و پندآموز داستانک‌هایی هستند که در بیشتر موارد اولین گوینده یا نویسنده آن‌ها معلوم نیست، اما به سبب بار اخلاقی بار‌ها نقل و بازنویسی شده اند.

پسر بچه ای که از مادر خود عصبانی شده بود، بر سرش فریاد کشید: «از تو متنفرم، متنفر!» و از ترس تنبیه شدن، از خانه فرار کرد. او از دره ای بالا رفت و فریاد زد: «از تو متنفرم، متنفر!» انعکاس صدایش به خودش بازگشت: «از تو متنفرم، متنفر!»

داستان کوتاه هر چی بکاری درو میکنی!

از آنجا که او تاکنون هرگز انعکاس صوت را تجربه نکرده بود، ترسید و برای درامان ماندن، به سوی مادرش رفت و به وی گفت: «در دره پسر بچه بدی بود که فریاد می زد: «از تو متنفرم، متنفر» مادر که پی به موضوع برده بود، از پسرک خواست به دره برگردد و این بار فریاد بزند: «دوستت دارم، دوستت دارم!»

داستان کوتاه هر چی بکاری درو میکنی!

پسرک به دره بازگشت و فریاد زد: «دوستت دارم، دوستت دارم!» و انعکاس همین کلمات به سویش بازگشت و به پسرک آموخت که زندگی ما، همچون انعکاس یک صوت است؛ آنچه را کاشته ایم، درو می کنیم🌺

داستان کوتاه هر چی بکاری درو میکنی!

شما هم قبول دارید هر چی بکاری درو میکنی؟ ممنون از نگاه زیباتون.



روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

عکس پروفایل مادر فوت شده