داستان کوتاه و پندآموز تو به موی شیر نیاز داری!


داستان کوتاه و پندآموز تو به موی شیر نیاز داری!

روزی دختر جوانی به نام لیا با مردی ازدواج کرد که یک پسر داشت و او می خواست که با پسر این مرد، رابطه مادر پسری برقرار کند اما هیچ کدام از تلاش هایش نتیجه نداد. بنابراین در کوهستان‏ها به دنبال یک طبیب رفت تا از او نسخه...

روزی دختر جوانی به نام لیا با مردی ازدواج کرد که یک پسر داشت و او می خواست که با پسر این مرد، رابطه مادر پسری برقرار کند اما هیچ کدام از تلاش هایش نتیجه نداد. بنابراین در کوهستان‏ها به دنبال یک طبیب رفت تا از او نسخه بگیرد.

داستان پندآموز / تو به موی شیر نیاز داری

هنگامی که به نزد این پزشک رسید به او گفت: “لطفاً به من کمک کن . من می‌ خواهم که این پسر؛ شاد باشد و با من دوست باشد. من کل هفته را تلاش کردم اما هیچ نتیجه‏ای نگرفتم.” طبیب به او گفت: “می توانم به تو کمک کنم اما اول باید یک موی بدن شیر زنده را بکنی و برایم بیاوری.”

داستان پندآموز / تو به موی شیر نیاز داری

این خانم به شدت ترسیده بود اما می‌ خواست که با این پسر دوست باشد. بنابراین به جایی رفت که شیرها در آنجا زندگی می کردند. گوشت را داخل کاسه گذاشت و در جایی قرار داد و پشت سنگ ها پنهان شد تا شیر بیاید و غذایش را بخورد. ماه بعد هم این کار را انجام داد اما موفق نشد. ماه دیگر هم این کار را انجام داد، با این تفاوت که روی یک سنگ بلند ایستاد تا اینکه شیر از کمر به بالا او را دید.

داستان پندآموز / تو به موی شیر نیاز داری

ماه دیگر هم این کار را تکرار کرد. این دفعه در کنار سنگ ایستاده بود.‌ حدود شش ماه گذشت و توانسته بود چند سانت به شیر بیشتر نزدیک شود. در ماه دهم هنگامی که شیر در حال خوردن چیزی بود، کنار او ایستاد. در ماه یازدهم کاسه را برای شیر نگه داشت و در ماه دوازدهم تازه توانست روی صورت شیر دست بکشد. در نهایت آن قدر شجاع شده بود که بتواند یک موی بدن شیر را جدا کند و آن را به نزد طبیب ببرد. طبیب هم آن را پذیرفت و سپس این مو را داخل آتش انداخت. لیا پرسید: “چرا این کارو کردی؟ من یک سال زحمت کشیدم تا این را به دست بیاورم.”

داستان پندآموز / تو به موی شیر نیاز داری

مرد جواب داد:” تو خیلی سخت تلاش کردی، صبور بودی، و به شیر آنچه که نیاز داشت را دادی و در نهایت اعتماد او را جلب کردی. حال می توانی همین کار را برای این پسر‏بچه بکنی که مادرش را از دست داده است.” این گونه لیا متوجه شد که هیچ مسیر کوتاه و سریعی وجود ندارد و باید عشق، صبوری و درک بالا را به کار بیندازد تا به آن چیزی که می خواهد؛ برسد.

داستان پندآموز تو به موی شیر نیاز داری
در مجله دلگرم بشنوید و لذت ببرید 👇🏻

تهیه و تولید ، اختصاصی مجله دلگرم




بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

اشعار ولادت حضرت زهرا | اشعار کوتاه ولادت حضرت فاطمه زهرا و روز مادر