( در امتداد شب )
خدایا شکوه ها دارم ز دست روزگار امشب تمام هفت در جنت شده چشم نگار امشب قلم برکش به تقدیرم ز آن عهدی که بر بستی ازل را تا ابد بنگر نوشتی در فگار امشب نوازشگر شوند غم ها به...
خدایا شکوه ها دارم ز دست روزگار امشب
تمام هفت در جنت شده چشم نگار امشب
قلم برکش به تقدیرم ز آن عهدی که بر بستی
ازل را تا ابد بنگر نوشتی در فگار امشب
نوازشگر شوند غم ها به زهر تیر غیبونت
به هر سازی که زد دنیا نگردم سازگار امشب
به آه و ناله یی تنها گرفتارم کند شوقت
نه عشقی در سرم آمد به جز از کردگار امشب
خدایا وصف حالم را چه گوید این زبان، الکن
چه کارم با کسی افتد توئی آموزگار امشب
منم معشوق و تو عاشق و یا عاشق بدم جانا
وفادارم به عشق خود شدی چون رهگذار امشب
نه اشکی ریزد از دیده نه حسرت آورد این جان
چرا دردم نمی دانی به زخمی ماندگار امشب
چه سری دارد این دوران که پیری آید و حرمان
گدای شب نشین باشم تهی دست ، آزگار امشب
سپید گردیده گیسویم خطوط بر تخت پیشانی
به دستانم که می لرزد بمانم غم گسار امشب
شدم مغلوب سوداوی که از بلغم نشان دارد
الا یا ایها الشاعر غزل شد یادگار امشب
بیا جامی بده ساقی که دل چون سرکه می جوشد
همه عالم نمی دانند که چونم رستگار امشب
قسم بر چاه و نخلستان که محرم باشدم الحان
به آغوشت پناهم ده تو ای پروردگار امشب
.....................................................
پ. ن
( فزت و رب الکعبه .........
به پروردگار کعبه سوگند که رستگار شدم.....
کلام گهربار امیرالمومنین علیه السلام در محراب
شهادت )
..........................................................
خرمشهر
سه شنبه 22 ــ3ـــ1403
تمام هفت در جنت شده چشم نگار امشب
قلم برکش به تقدیرم ز آن عهدی که بر بستی
ازل را تا ابد بنگر نوشتی در فگار امشب
نوازشگر شوند غم ها به زهر تیر غیبونت
به هر سازی که زد دنیا نگردم سازگار امشب
به آه و ناله یی تنها گرفتارم کند شوقت
نه عشقی در سرم آمد به جز از کردگار امشب
خدایا وصف حالم را چه گوید این زبان، الکن
چه کارم با کسی افتد توئی آموزگار امشب
منم معشوق و تو عاشق و یا عاشق بدم جانا
وفادارم به عشق خود شدی چون رهگذار امشب
نه اشکی ریزد از دیده نه حسرت آورد این جان
چرا دردم نمی دانی به زخمی ماندگار امشب
چه سری دارد این دوران که پیری آید و حرمان
گدای شب نشین باشم تهی دست ، آزگار امشب
سپید گردیده گیسویم خطوط بر تخت پیشانی
به دستانم که می لرزد بمانم غم گسار امشب
شدم مغلوب سوداوی که از بلغم نشان دارد
الا یا ایها الشاعر غزل شد یادگار امشب
بیا جامی بده ساقی که دل چون سرکه می جوشد
همه عالم نمی دانند که چونم رستگار امشب
قسم بر چاه و نخلستان که محرم باشدم الحان
به آغوشت پناهم ده تو ای پروردگار امشب
.....................................................
پ. ن
( فزت و رب الکعبه .........
به پروردگار کعبه سوگند که رستگار شدم.....
کلام گهربار امیرالمومنین علیه السلام در محراب
شهادت )
..........................................................
خرمشهر
سه شنبه 22 ــ3ـــ1403