ساز های آبی


ساز های آبی

پشت به پشت موج آبشارا قدیم دست پینه بسته آسیابان را پس زد و دید کتف اش در آسیاب می گیرد هیچ رهگذری نبود و نیست آشکارا گریه کرد با هزاران اشک در دل گرگر رنگ پریده جست وپرید نقش آسیابان را می توان...

پشت به پشت موج آبشارا قدیم
دست پینه بسته آسیابان را پس زد و دید
کتف اش در آسیاب می گیرد
هیچ رهگذری نبود و نیست
آشکارا گریه کرد
با هزاران اشک در دل گرگر رنگ پریده جست وپرید

نقش آسیابان را می توان درشکم گرسنه هر خانه این شهر
یا که سیر بودنش را درک کرد و دید
لمس نهانی هر آبشار را در هر نفس جاجیم باف دید
گام خوش تر از نور در منزل یکایک مردم شد پدید

آسان ترین قسمت بیداری
خاطره هاست که در ذهن اهل وعیال
در دهان یک به یک از بند میزان تا پل لشگر
با چرخشی دور وبلند تا دم شط شطیط شد پدید

آه که در این زادگاه می توان
با میلیون قرش زیر رو کرد و ساخت و فروخت
آن زمانی که در شب فانوس
چشم ترِش در کوچه و پس کوچه هاخیس میشد
من به شمارش یک صد پله آبشار می اندیشم
چه آهسته وغمگین پا به پایم
دلشوره روی لغزش یخ زد به سرم
ضربانم سخت درد گرفت
آه با تقدیر زمان ریقه برشانه ام سوار شد

انتهایش معلوم بود
چه کسی عشق به غرق شدن داشت
که ارابه به سی ثانیه نکشید نیم تنم را تکه تکه کرد
وای که چه روز گاری ایست
زندگی راسخت کردن...
بد و خوب اش را می توان در هر مکان و زمان دید
منوچهر فتیان پور (راد)



کپشن غمگین | 100 کپشن غمگین خاص کوتاه و بلند برای استوری و پست