شعله zwnj;ی نادانی


شعله zwnj;ی نادانی

از شعله‌ی نادانی؛ پیوسته بلا خیزد از من که تو در آنی؛ پیوسته بلا خیزد پنهان شده در رنگیم؛ صد رنگ مسلمانی از رنگ مسلمانی؛ پیوسته بلا خیزد رنگی که خدا دارد؛ بی‌رنگیِ بی‌رنگی ست از پینه‌ی پیشانی؛...


از شعله‌ی نادانی؛ پیوسته بلا خیزد
از من که تو در آنی؛ پیوسته بلا خیزد

پنهان شده در رنگیم؛ صد رنگ مسلمانی
از رنگ مسلمانی؛ پیوسته بلا خیزد

رنگی که خدا دارد؛ بی‌رنگیِ بی‌رنگی ست
از پینه‌ی پیشانی؛ پیوسته بلا خیزد

عریانی او زیبا؛ در پوشش نورانی
از پوشش عریانی؛ پیوسته بلا خیزد

از عشق الهی؛ مجنونی و شیدایی
از لهو خیابانی؛ پیوسته بلا خیزد

انگشتری دنیا؛ زیبنده‌ی روحانی
از دیو سلیمانی؛ پیوسته بلا خیزد

تا کی به غزلخوانی؛ دامن به گل افشانی
از نغمه‌ی شیطانی؛ پیوسته بلا خیزد

تا راه نمی‌آیی؛ من راه نمی‌آیم
از ظلمت حیوانی؛ پیوسته بلا خیزد

یا خود برهان از من؛ یا من‌ برهان از خود
از کشتیِ طوفانی؛ پیوسته بلا خیزد

من را به تو می‌بخشم‌؛ باشد که رها باشم
از روح پریشانی؛ پیوسته بلا خیزد

سنگم کن و خاکم کن؛ مست از میِ تاکم کن
از پوشش انسانی؛ پیوسته بلا خیزد

99 01 05 23:10




بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

وقتی انسانیت تهی باشد