هَمِستِر


هَمِستِر

لمس انگشتان دستِ بی شمار رقصِ ناسوتی به پا کرده قمار با لب خندان به جای کِشت و کار کشتِ بی کِشتیم به کشتِ ابتکار دم و همدم ها که مشغولند فشار شاغل و بیکار به صیدند انتشار کس نمیداند که غایت چیست...

هَمِستِر


لمس انگشتان دستِ بی شمار
رقصِ ناسوتی به پا کرده قمار
با لب خندان به جای کِشت و کار
کشتِ بی کِشتیم به کشتِ ابتکار
دم و همدم ها که مشغولند فشار
شاغل و بیکار به صیدند انتشار
کس نمیداند که غایت چیست بار
گنجِ قارون است یا ذراتِ بخار
گفته ها و دیده ها آنند که غار
فاقد نوراست گرفتارش به زار
گر چه مشغولانِ پر شوقِ هزار
خوش دلند در این فضای بی نزار
غافل از کردار خویشند بی شمار
فرصت زی را میان کردند قمار
آنچنان درگیر لَمسند و فشار
هر چه بیشتر پرفشار، پر افتخار
نوع پوشش را هَمِستر کرده دار
عینک آفتابی اش گشته مدار
گر بدست آری تو میلیونها دلار
عاقلان تهران نگویند شهرِ لار
من چو شیخِ بی عمل هستم دیار
روز و شب ها انتظارم زین فشار
فعل نامربوطی بینی کس هزار
حرف مربوطش پذیرید افتخار


24 خرداد 1403
طبیب حافظ کریمی( لسان الحال )




بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

زیباترین سفره های شب یلدا را ببینید + عکس